پارت
پارت ۲۳
روز بعد همه به کلاس ها حضورداشتن همه یه معلم ها از جمله پادشاه نیانگماگفتن میخوان چیزیرو اعلام کنن
دینگ یوشی متوجه شود که لیژان نیومده
پادشاه.. میخواستم موضوع ییرو بهتون بگم یک هفته بعد همه یه پادشاها و ملکه ها به نیانگما میان
ییبو.. به چه دلیل؟
پادشاه.. شایه شده گروه سایه بازسازی شده و عتراف نیانگما پرصه میزنه میخوام مهمانی بزرگی برفا کنم و در مهمانی مسابقه ای برفاکنم که قدرت شش قلمرو بسنجم ببینم کی میتونه جلو گروه سایه مقابله کنه و همه یه شاهزاده ها باید یک زوج به مهمانی بیارن
بعد سخنرانی همه درمورده مسابقه حرف میزدن دینگ یوشی اومد به ژان گفت
دینگ یوشی.. لیژان چرانیومده ؟
ژان..برواز دخترعموت و دوسته افریتش بفرس
دینگ یوشی.. مگه چه اتفاقی افتاده
ژان.. لوسی و چینیونگ واسه لیژان تله گذاشتن و انداختنش تو اب اگه وانگ نرسیده بود لیژان غرق میشودالانم سرما خورده تو اتاقش داره استراحت میکنه
دینگ یوشی.. الان اگه من بجاش معذرت بخوام همچی حل میشه
ژان.. اگه همه چی با معذرت خواهی حل میشود قانونی تو دنیا وجود نداشت
دینگ یوشی.. الان از من چه انتظاری داری
ژان.. هیچ انتظاری ندارم فقط حواست به دختر عموت باشه ممکنه بالایی سرش بیارم
ژان و وانگ داشتن میرفتن به اقامتگاه شون که ژان گفت
ژان.. من باید برم پیشه چنگ شیائو میخواد برای مهمونی من براش لباس انتخاب کنم
وانگ.. خب با لیژان برو اونم لباس میخواد حتما
ژان.. نه اخه به چنگ شیائو قول دادم نمیشه
وانگ .. باشه
در همین حال
چنگ شیائو.. من دارم میرم بیرون به ژان قول دادم برای مهمونی من براش لباس انتخاب کنم
چن ژه یوان.. باشه هرجا دوست داری برو مراقب خودت باش
چنگ شیائو .. باشه
روز بعد همه به کلاس ها حضورداشتن همه یه معلم ها از جمله پادشاه نیانگماگفتن میخوان چیزیرو اعلام کنن
دینگ یوشی متوجه شود که لیژان نیومده
پادشاه.. میخواستم موضوع ییرو بهتون بگم یک هفته بعد همه یه پادشاها و ملکه ها به نیانگما میان
ییبو.. به چه دلیل؟
پادشاه.. شایه شده گروه سایه بازسازی شده و عتراف نیانگما پرصه میزنه میخوام مهمانی بزرگی برفا کنم و در مهمانی مسابقه ای برفاکنم که قدرت شش قلمرو بسنجم ببینم کی میتونه جلو گروه سایه مقابله کنه و همه یه شاهزاده ها باید یک زوج به مهمانی بیارن
بعد سخنرانی همه درمورده مسابقه حرف میزدن دینگ یوشی اومد به ژان گفت
دینگ یوشی.. لیژان چرانیومده ؟
ژان..برواز دخترعموت و دوسته افریتش بفرس
دینگ یوشی.. مگه چه اتفاقی افتاده
ژان.. لوسی و چینیونگ واسه لیژان تله گذاشتن و انداختنش تو اب اگه وانگ نرسیده بود لیژان غرق میشودالانم سرما خورده تو اتاقش داره استراحت میکنه
دینگ یوشی.. الان اگه من بجاش معذرت بخوام همچی حل میشه
ژان.. اگه همه چی با معذرت خواهی حل میشود قانونی تو دنیا وجود نداشت
دینگ یوشی.. الان از من چه انتظاری داری
ژان.. هیچ انتظاری ندارم فقط حواست به دختر عموت باشه ممکنه بالایی سرش بیارم
ژان و وانگ داشتن میرفتن به اقامتگاه شون که ژان گفت
ژان.. من باید برم پیشه چنگ شیائو میخواد برای مهمونی من براش لباس انتخاب کنم
وانگ.. خب با لیژان برو اونم لباس میخواد حتما
ژان.. نه اخه به چنگ شیائو قول دادم نمیشه
وانگ .. باشه
در همین حال
چنگ شیائو.. من دارم میرم بیرون به ژان قول دادم برای مهمونی من براش لباس انتخاب کنم
چن ژه یوان.. باشه هرجا دوست داری برو مراقب خودت باش
چنگ شیائو .. باشه
- ۱.۹k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط