لیلای مجازی

.
« لیلای مجازی »
.
« یک شبی مجنون نمازش را شکست »
با وضــــــو در پای « اینترنت » نشست
.
عشق لیلی مست ِمستش کرده ‌بود
شـــــب‌نشین و نِت‌پرستش کرده ‌بود
.
کِیفش آنشب بود از هر حیث، کوک
رفت با فیلترشکــــن در « فیس‌بوک »
.
تا که ســــرویس چتش را باز کرد
خوانْد لیلی را و « چت » آغاز کرد
.
گفت: ای سیمین‌تن باربی! سلام!
ای کمان‌ابروی چشـــم‌آبی! سلام!
.
ای دلیل بی سر و سامانی‌ام!
دلـــبر دُردانه‌ و مــــــــامانی‌ام!
.
ای فِرندانم همــــــه، قربان تو!
«مارک زاگِربِرگ» هم دربان تو!
.
می‌شود آیا مرا « همسر » شوی؟
همـدم و همـراه و هم‌بستر شوی؟
.
گفت لیلی: گرچه خوارم می‌کنی
حرف‌های زشــــت، بارم می‌کنی
.
لیک باید راز مــــن را بشنوی!
بعد ِآن بی‌هیچ فرمایش، رَوی
.
گول خوردی، بنده دختر نیستم!
گوش کن تا گویم اینک کیستم:
.
نیستم لیلی و نامم جاسم است
دائماً بیکارم و گوشـــی به دست
.
آن‌که عکسش در پروفایل من است
دختری افغانی است و مانکن است
.
چون فِرِند مـــن نمیشد دختری
گفت با من از خودم بی‌مُخ‌تری:
.
گر شـوی دختر، تو را « اَد » می‌کنند
صفحه‌ات را « لایک ِبی‌حد » می‌کنند
.
گفت مجنون: خاک عالم بر سرت!
ای حرامـــــــــت باد، شیر مادرت!
.
گرچه می‌کردم دعا، یارم شوی
همســر دلخواه و دلدارم شوی
.
می‌کنم امشب دعاهایی دگر:
« داغ دل بینی! زنی جِزّ جگر! »



پ.ن: خیلی مراقب باشین
دیدگاه ها (۸)

..﷽..خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر ه...

سرگذشت جالب یک لغت: "استکان"در پس اکثر لغات و اسم ها فلسفه ی...

لای دیوان باز شد ، حافظ صدایت کرده بوداین دل دیوانه در دیوان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط