پارت هفتم

پارت هفتم

رمان دیدن دوباره ی تو

ستاره _ عه مامان چرا میزنی؟؟..........
مامان _ درد دو ساعته دارم صدات میکنم.......که میای بریم بیرون یا نه..... به این سینا خیر ندیده گفتم.......من برم آماده شم ....... بعد هم رو به سینا گفت: من نمیدونم کدوم آدمی میخواد گیر توعه الاغ بیوفته..........
مامان خانم یه نفس عمیق کشید ....... و رو به من ادامه داد: حالا میای یا نه؟........
امممممم.......
برم... نرم.. چیکار کنم ؟؟.....
بعد کلی کلنجار رفتن با خودم ..نرفتم ..... اما سینا باهاشون رفت..........
منم نشستم بقیه ی فیلم رو دیدم ........
وااییی ... ننه ....خوردش دختره رو.... واای خدا داره می ره سراغ اون یکی.......وایی ننه دارم سکته می کنم.....
تلویزیون رو خاموش کردم.......
واای حالا من چیکار کنم توی این خونه اونم تنها.......
یه فکری زد به سرم .... آها خودشه....
رفتم باند هارو به تلویزیون وصل کردم.... کل چراغ های خونه روهم روشن کردم ............آها اینم از این موزیک هم پلی کردم ......... یه چند تا قر دادم و با ترانه میخوندم ....
همه دستا بره بالا پایین بدو همه حالا پاشین
موزیک میخوایم بترکونیم همه جیغ بزنین حالا اگه با ما پایین.... یالا پاشو با ما باشو .........
ترانه که تموم شد باند رو خاموش کردم و با خستگی رو یع کاناپه ولو شدم...........
تو همین حین یه صدایی اومد یه جیغ بنفش کشیدم و دویدم سمت اتاقم زیر پتو قایم شدم ........
صدا که تموم شد آروم اومدم بیرون و گوشیم رو برداشتم.....
دیدگاه ها (۱۰)

پارت هشتمرمان دیدن دوباره ی توگوشیم برداشتم تا به عسل زنگ بز...

عسل _ راستی............ ستی............. آیلین زنگ زد..........

پارت ششمرمان دیدن دوباره ی توبلند شدم ..... لباسام رو عوض کر...

پارت پنجمرمان دیدن دوباره ی توداشتم به حرف های اون دوتا خل ...

عشق غیر منتظره پارت 17

پارت ۱۲ من هیچ وقت با هیچ پسری نبودم چرا باور نمیکنی اگه تا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط