سالهاست

سالهاست
شناسنامه ام را
بادها ورق می زنند
وَ شمع های بودنم را
یک به یک
خاموش می کنند...

من ولی همچنان
در صفحه ی دوم شناسنامه ام
با لباس سفید
منتظرت نشسته ام ،

منتظر تا بیایی ؛
قبل از آنکه بادها
به صفحه ی سوّم بکشانند مرا...

#مینا_آقازاده
دیدگاه ها (۱)

آتش بزن این قافیه ها سوختنی استاین شعر پُر از یاد تو آتش زدن...

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته.شعر می گویم به یادت در قفس...

آخرین پرنده را هم رها کردم اما هنوز غمگینم چیزیدر این قفس ِ...

ای قرمز مشوّش، در آبیِ رها!‏در آب رودخانه رسیدند انارها؟ بار...

پارت 4

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط