دوپارتی نامجون
دوپارتی نامجون
درخواستی
ات: شب ساعت هشته نامی دو روز مرخصی گرفته و میتونیم تو این دو روز کلی خوش بگذرونیم
داشتم به اینا فکر میکردم که دیدم نامجون وارد خونه شد
بدو رفتن پیشش و پریدم بغلش و گفتم خسته نباشی بابایی
نامجون: با بغلت تموم خستیگیم رفت زندگیم
ات: هوممم، برات غذای مورد علاقتو درست کردم برو یه دوش بگیر بیا
نامجون: چشم بانوی من
داشتم سفره رو نگاه میکردم ببینم کم و کسری نیست که نامی اومد
نامجون: به به کد بانو چیکار کرده
از زبان ات: بعد کلی تعریف شروع کردیم به خوردن غذا
از زبان نامجون: داشتم غذامو میخوردم که یه لحظه سرمو آوردم جلو دیدم یه جوری کیوت غذا میخوره که لباش و لپاش فوق العاده کیوت بودن
شب باهات کار دارم ات
درخواستی
ات: شب ساعت هشته نامی دو روز مرخصی گرفته و میتونیم تو این دو روز کلی خوش بگذرونیم
داشتم به اینا فکر میکردم که دیدم نامجون وارد خونه شد
بدو رفتن پیشش و پریدم بغلش و گفتم خسته نباشی بابایی
نامجون: با بغلت تموم خستیگیم رفت زندگیم
ات: هوممم، برات غذای مورد علاقتو درست کردم برو یه دوش بگیر بیا
نامجون: چشم بانوی من
داشتم سفره رو نگاه میکردم ببینم کم و کسری نیست که نامی اومد
نامجون: به به کد بانو چیکار کرده
از زبان ات: بعد کلی تعریف شروع کردیم به خوردن غذا
از زبان نامجون: داشتم غذامو میخوردم که یه لحظه سرمو آوردم جلو دیدم یه جوری کیوت غذا میخوره که لباش و لپاش فوق العاده کیوت بودن
شب باهات کار دارم ات
- ۱۲.۴k
- ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط