ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۵۰
گرم دست رو بازوي برهنه ام کشید و گفت:سردت نیست
خانوم؟ به زور و از ته دلم گفتم الان نه..
بوسه گرمي به شونه برهنه ام زد و نرم گفت بچرخ ببینمت.. اروم اب دهنم رو قورت دادم و چرخیدم سمتش. با لبخند عميقي به لباس خوابم نگاه کرد و اروم و پر عطش
گفت:خيلي بهت میاد..
با لپهاي سرخ خودمو جمع کردم. خودشو جلو کشید و نرم لبامو بوسید
اروم و با لذت دو طرف صورتشو گرفتم.
خیرہ تو چشمام نفس عمیقی کشید و دستامو برداشت و نرم بوسید و مهربون :گفت سرما ميخوري اينطوري.. بيا
ببینم.. و دستمو کشید و از بالکن آوردم تو اتاق..
نشست رو تخت و منو رو پاش نشوند.
عاشق این ارامشش بودم
داغ دستشو روي کمر برهنه ام کشید و گردنمو نرم بوسید. نفسم بند اومد و صورتمو تو هم کشیدم و اروم گفتم چرا گاهي سعي ميکني اداي بد بودن رو دربياري؟ لبخندش شل شد و خیره نگام کرد.
تو اصلاً نمیتونی خشن و عصبی باشی..
موهامو اروم زد پشت گوشم و پر عطش و گرم بند لباس خوابم رو کشید و گفت: سعی نکن با این تظاهرها خودتو
گول بزني.. من همینم.. چيز بهتري ازم نساز..
لرزون سرمو به طرفین تکون دادم و اروم گفتم تو آدم
خوبي هستي جيمین ترینر
اروم زمزمه کرد مطمین نباش.
و خبیث گفت شاید یه گرگ باشم با نقاب گوسفند.. و شونه مو کنار بند لباسم گاز خيلي عميقي گرفت. درست مثل یه گرگ..
با درد هین بلندي گفتم و صورتم تو هم کشیدم و سعی کردم جداش کنم.
دندوناشو نرم جدا کرد و دستشو انداخت دور کمرم و اونجايي که گاز گرفته بود رو بوسه اي زد و اروم گفت:من همونقدر که میتونم خوب باشم میتونم بد باشم.. همونقدر دل رحم و مهربونم که بی رحم و بي تفاوتم..
خیره به لبام بوسه نرم و کوتاهی بهش زد. اروم به بازوهاش چنگ زدم.
چشماشو بست و لبامو خيلي عميق بوسيد.
نفسم حبس شد و تیشرتش رو محکم توی مشتم گرفتم. دستشو روي مشتم گذاشت و لباشو جدا کرد و اروم
:گفت میخواي بريم فيلم ببينيم؟
از این روش اروم کننده تکراریش با پخي زدم زیر خنده که
هر لحظه بلند تر میشد..
اونم خندید و پیشونیشو به پیشونیم چسبوند و گفت:چیه؟
بلندتر خندیدم
خنده اونم بلند تر شد و اروم دراز کشید و کمر منم کشید. کنارش دراز کشیدم.
با خنده موهامه بالای سرم جمع كرد و نوك ينمو بوسیده و
گفت: فیلمم دیگه جواب نمیده نه الا بيكر؟
ضربان قلبم از هیجان و شوق بالا رفت.
بینیشو نرم به بینیم کشید و زمزمه کرد تمام امشب میخوام لبخند رو لبت باشه و بخندي. هر چقدر تو بخواي صبر میکنیم، هرجور که تو بخواي انجامش میدیدم ولی میخوام بخندي و لبامو نرم بوسید.
در حین بوسیدن چرخوندم و خودشو کشید روم با آرامش و لذت دستامو دورش انداختم و همراهیش کردم.
( فصل سوم ) پارت ۴۵۰
گرم دست رو بازوي برهنه ام کشید و گفت:سردت نیست
خانوم؟ به زور و از ته دلم گفتم الان نه..
بوسه گرمي به شونه برهنه ام زد و نرم گفت بچرخ ببینمت.. اروم اب دهنم رو قورت دادم و چرخیدم سمتش. با لبخند عميقي به لباس خوابم نگاه کرد و اروم و پر عطش
گفت:خيلي بهت میاد..
با لپهاي سرخ خودمو جمع کردم. خودشو جلو کشید و نرم لبامو بوسید
اروم و با لذت دو طرف صورتشو گرفتم.
خیرہ تو چشمام نفس عمیقی کشید و دستامو برداشت و نرم بوسید و مهربون :گفت سرما ميخوري اينطوري.. بيا
ببینم.. و دستمو کشید و از بالکن آوردم تو اتاق..
نشست رو تخت و منو رو پاش نشوند.
عاشق این ارامشش بودم
داغ دستشو روي کمر برهنه ام کشید و گردنمو نرم بوسید. نفسم بند اومد و صورتمو تو هم کشیدم و اروم گفتم چرا گاهي سعي ميکني اداي بد بودن رو دربياري؟ لبخندش شل شد و خیره نگام کرد.
تو اصلاً نمیتونی خشن و عصبی باشی..
موهامو اروم زد پشت گوشم و پر عطش و گرم بند لباس خوابم رو کشید و گفت: سعی نکن با این تظاهرها خودتو
گول بزني.. من همینم.. چيز بهتري ازم نساز..
لرزون سرمو به طرفین تکون دادم و اروم گفتم تو آدم
خوبي هستي جيمین ترینر
اروم زمزمه کرد مطمین نباش.
و خبیث گفت شاید یه گرگ باشم با نقاب گوسفند.. و شونه مو کنار بند لباسم گاز خيلي عميقي گرفت. درست مثل یه گرگ..
با درد هین بلندي گفتم و صورتم تو هم کشیدم و سعی کردم جداش کنم.
دندوناشو نرم جدا کرد و دستشو انداخت دور کمرم و اونجايي که گاز گرفته بود رو بوسه اي زد و اروم گفت:من همونقدر که میتونم خوب باشم میتونم بد باشم.. همونقدر دل رحم و مهربونم که بی رحم و بي تفاوتم..
خیره به لبام بوسه نرم و کوتاهی بهش زد. اروم به بازوهاش چنگ زدم.
چشماشو بست و لبامو خيلي عميق بوسيد.
نفسم حبس شد و تیشرتش رو محکم توی مشتم گرفتم. دستشو روي مشتم گذاشت و لباشو جدا کرد و اروم
:گفت میخواي بريم فيلم ببينيم؟
از این روش اروم کننده تکراریش با پخي زدم زیر خنده که
هر لحظه بلند تر میشد..
اونم خندید و پیشونیشو به پیشونیم چسبوند و گفت:چیه؟
بلندتر خندیدم
خنده اونم بلند تر شد و اروم دراز کشید و کمر منم کشید. کنارش دراز کشیدم.
با خنده موهامه بالای سرم جمع كرد و نوك ينمو بوسیده و
گفت: فیلمم دیگه جواب نمیده نه الا بيكر؟
ضربان قلبم از هیجان و شوق بالا رفت.
بینیشو نرم به بینیم کشید و زمزمه کرد تمام امشب میخوام لبخند رو لبت باشه و بخندي. هر چقدر تو بخواي صبر میکنیم، هرجور که تو بخواي انجامش میدیدم ولی میخوام بخندي و لبامو نرم بوسید.
در حین بوسیدن چرخوندم و خودشو کشید روم با آرامش و لذت دستامو دورش انداختم و همراهیش کردم.
- ۳.۲k
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط