امروز هم گذشت مریم به آغوشم نیامدی

امروز هم گذشت مریم، به آغوشم نیامدی
حسرت‌بوسه سوزاند لبم تو باز هم نیامدی

عشق این‌نیست‌که‌مجنون یکی و من باشم
لیلی هنوز خاطره‌ ای ، به خانه ‌ام نیامدی

کی باید ببوسمت، ای عذرای قصه‌ های من
یکسال دیگر به هجز گرشت باز هم نیامدی

دستان‌سرد تو محتاج قلب ‌سوزان من بود
شیرین‌لب‌هایت به‌طعم عسل، گلم نیامدی

یاد عطر چون ‌ بهارت باز گرمم کرده است
امروز هم گذشت مریم، به آغوشم نیامدی
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
https://telegram.me/RomanticPoem
دیدگاه ها (۱۸)

...چه‌خوشم باتو ودریا چه غروبی‌زیباچقدر ساده‌گذشت این‌شب زیب...

...بنشین کنارم یار من وقت وصال استهنگامه‌‌ی ‌بوسیدن از لب ‌...

...عشق من با چه زبان از تو و دردم گویمبا چه شوقی به قراری ...

...انگار نه انگار که من عاشق و مستمدر هجر تو گرتشنه لبم باده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط