حتی قربون صدقه رفتناشم فرق داشت با همه نمی گفت عمرم نفس

حتی قربون صدقه رفتناشم فرق داشت با همه، نمی گفت عمرم، نفسم، عزیزم!
صداش که می کردم می‌گفت:
- جانم چشمام؟
این چشمام گفتنشم فلسفه داشت برای خودش...
می گفت:
- بی بی‌م همیشه بهم میگه چشمام، هروقتم ازش می‌پرسم چرا؟ میگه یه وقتایی،‌ هیچ فرقی نیست بین نبودن چشمای یه آدم و مُردنش...
آدمی که مزه ی دیدنو چشیده باشه، چشماش اگه نباشه دنیاش تیره و تار میشه...
طبیعیه که دیگه هیچی و هیچکسی رو نمی‌بینه، نمی تونه که ببینه! براش سخت میشه ساده ترین کارا، دلش همیشه تنگه، همه‌ش دلتنگ رنگ و نور و روشنائیه...
آدمِ بینا، بدون چشماش خیلی چیزا کم داره...
گاهی وقتا حتی خودِ زندگی رو!
می‌گفت:
- فدای چشمات برم چشمام! به سرت نزنه نباشی یه وقت...
که اگه نباشی، دیگه نه شب می مونه برام، نه روز...
همه ی زندگیم میشه نااُمیدی و دلتنگی و سیاهی!

نویسنده=طاهره‌اباذری‌هریس
#عشق، #عکس، #شرح_پریشانی، #داستان_کوتاه، #ویسگون
دیدگاه ها (۱۸)

گفته بود یا گُلی، یا هیچ‌کس!خبرش مثلِ بمب، ترکید و توی فضای ...

بیاید یکم اهنگ قدیمی گوش بدیم:))🌱🤍‌#اهنگ ، #قدیمی ، #هایده ،...

یه دوستی داشتم برام از رابطه ی تموم شدش حرف میزد، میگفت اولی...

دو ترم از دانشگاه میگذشتکم کم داشتم سختی تحصیل در یک شهر دیگ...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P5

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط