part

#part_82
#رها
ساعت ۶ صبح بود همه نشسته بودن داشتن چرت میزدن
فقط این دختره دلسا چشاشو تا ته باز کرده بود زل زده بود به طاهاکلافه شده بودم
خو الان که چی ؟
چرا اینطور نگاش میکنی؟
خوبه منم بیام اینطور رو تو زوم شم؟
تو همین فکرا بودم که یهو یه چیزی افتاد رو شونم
نگاه کردم دیدم سر طاهاست
بچم خوابش برده بود
آروم بغلش کردم و سرشو گذاشتم رو پام
دلسا رفت یه پتو براش اورد انداختم روش داشتم با موهاش بازی میکردم که دستمو گرفت و بوس کرد
رها-اینجا گردنت درد میگیره پاشو جاتو درست کنم
از رو پاهام بلند شد بالشت گذاشتم رو مبل و سرشو گذاشتم روش
طاها-رها سردمه بغلم کن
دو دل بودم ولی خو سردشه منم یکم دلم برای بغلش تنگ شده
رفتم و خودمو تو بغلش جا کردم و اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد
منم سرمو گذاشتم رو سینش
عطرشو تو ریه هام جا دادم
چقدر دلم واس این جای گرم و نرم تنگ شده بود
چشامو بستم و تو بغل طاها خوابم برد
حس میکردم یکی داره صدام میکنه و با موهام بازی میکنه
طاها-رها...رها جان بلند نمیشی
اروم چشمامو باز کردم
با دیدن خودم تو بغل طاها
یاد اون شب پارتی افتادم بغض گلومو گرفت
اخمام رفت توهم
طاها-چه عجب ظهر بخیر
رها-ساعت چنده
طاها-۱۲
رها-من باید برم خونه
طاها-وایسا نهار بخور بعد برو
رها-کلاس دارم دیرم میشه
پوکر شد
طاها-باشه پس خودم میرسونمت
رها- نمیخواد خودم میرم
#شکلات_تلخ
دیدگاه ها (۱)

#part_83 #طاها از رفتار رها تعجب کرده بودم نمی فهمیدمش یه ل...

#part_84 #رها تو ماشین منتظر طاها بودم بالاخره بعد چهار ساع...

#part_81 #نازی بزور جلو اشکامو گرفته بودم چقدر دلم واس اون ...

#part_80 #طاها مبین-عاقا خوبم لباسم چروک نیس که شکیب-حجی دفع...

part24🦋-لباساتو میخوای عوض کنی؟&نه با اینا راحتم -باشه{میاد ...

P18🍯-لارا لارا بلند شو{اروم تکونش میده}&بابا{گیج}-بلند شو با...

پارت سیو نهمخودشو میزددستش و گرفتمالتماست میکنمبه خدا دست خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط