♡My charming boss♡

P. 19. پارت اخر

ات: وای دلم درد گرفت

ته: ات (با صدای بلند)

ات: سریع برمیگرده ببینه کیه و وقتی میبینه ته تو ماشینه خوشحال میشه و میره سمتش

نینا: کوک فرار کن گوه نزنیم تو صحنه عاشقانه اشون

کوک: باشه

(کوک و نینا یواشکی فرار میکنن)

ته: سوار شو

(ات سوار ماشین میشه و ته حرکت میکنه)

ات: دیونه بچه ها

ته: فرار کردن

ات: دیدی؟

ته: اره

ات: راستی اینا چیه

ته: وسایل عروسی🤗

ات: امیدوارم سلیقت خوب باشه

ته: میبینیم

ات: باوشه

فلش بک فردا







ویو ات:

صبح ته بیدارم کرد من حموم رفتم و روتین پوستی و...

ته: اماده شو بریم

ات: کجا

ته: بریم ارایشگاه

ات: ته تلوخدا بیا خودمون اماده بشیم👈🏻👉🏻

ته: باشهههه کیوتتتت

ات: ملسییییی (سریع میره تو اتاق)

ویو ات:
رفتم تو اتاق و کارای لازم مثل: پوشیدن لباس عروس، ارایش، مدل مو و.....

ویو ته:
وقتی ات رفت منم رفتم کت شلوارم و پویشدم و موهامو یه شونه زدم و نشستم توی سالن پذیرایی داشتم به در و دیوار نگاه میکردم که یهو یه فرشته از پله ها اومد پایین

ته: واو دلم میخواد همین الان ببوسمت

ات: خب حالا اقای جذاب

ته: من جذاب شدم تو مثل فرشته ها زیبا بودی الا زیبا تر شدی خوشگله

ات: میسی🤗

ات و ته میرن تالار عروسی و... .(حال ندارم بقیه اش رو بنویسم دیگه خودتون تصور کنید)

3 سال بعد









ات: ته یه وقت کمک نکنیااااااا

ته: عزیزم دارم غذا درست میکنمممم

ته: صداتو ببررررررررر

ته: باشه چشم

ات: بورا اونو نخور واییییییییییییییی

(خلاصه ته و ات صاحب 2 بچه ی شیطون شدن و به خوشی و خوبی زندگی کردند البته با غر های ات)
دیدگاه ها (۱)

فصل دو رمان مافیای خشن

مافیای خشن🥀

♡My charming boss♡

ܥ‌‌یܭَܘ ܝ‌ܩߊ‌ܔ ܦ̇یܭ ܭߊ‌ܦ̇یܘ

فیک مدرسه جئون پارت ۶کوک:چه بازی کنیم جیمین:من یک بازی میگم ...

عشق در دل مافیاپارت ۱۰ساعت ۴:۴۰ عصر آنچه گذشت: نقاشیم تموم ش...

playmate_p45

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط