اون روزایی که از همه چیز سیر بودم و سر به بیابون زده بودم

اون روزایی که از همه چیز سیر بودم و سر به بیابون زده بودم..شبا تو بیابونا بین خرابه ها می‌خوابیدم.،😔😔😔😔😔😔ولی خوبیش اینجا بود که یه تفنگ بادی باهام بود شبا محافظم بود،😂😂😂😂😂تا اینکه پولم تموم شد.حتی یه کرایه ماشین نداشتم برم خونه..اول تفنگ بادی رو بردم بین کارخونه دارا بفروشم ولی چون کرون بود کسی نخرید منم همینطور که میومدم یواش یواش جای همیشگی چند تا کارگری که از سر کار داشتن میرفتن خونه بهشون گیر دادم ،😂😂😂😂بد بختا هرچی داشتن گرفتم ولی من گوشی شون رو بهش برگردوندم فقط پولاشون رو گرفتم،😂😂😂کلی خوشحال شدن،😂😂😂ولی آخر گفتم من دزد نیستم فقط نیاز فوری دارم گرفتم ،😂😂😂🤭🤭🤭خدا منو ببخشه..بعد یه روز دیگه هم سر راه چند تا موتوری با یه دوچرخه سوار بودن گرفتم موتوری میخواست فرار کنه منم زدم خورد به باسنش،😂😂😂😂😂
بدبخت سریع نگه داشت رفتم کلی تهدید کردم که چرا میخواستی فرار کنی پسره داشت الکی قسم میخورد نمی‌خواستم فرار کنم فقط جای موتور خوب نبود،😂😂😂😂وقتی جیبش رو خالی کردم فقط 10تومن داشت ،😂😂😂😂🤭🤭🤭زدم تو سرش بیچاره بخاطر 10هزار خودت رو سوراخ کردی،🤭🤭🤭😂😂😂😂کلی خندیدم بهش.بعد گفت فکر کردم موتورم رو میخوای ببری گفتم نه بابا موتور تو می‌خوام چیکار
خوب خلاصه بگم در کل عمرم دزدی فقط اون دو روز رو و یه روز دیگه که داستان داره طرف حقش بوده بارش رو بردم فروختم،😂😂😂😂😂🤭🤭🤭🤭🤭
دیدگاه ها (۵)

دختر لره دقیقا مثل این خانومه.خوشکل بود ،😭😭😭من خودم رکب به ب...

خوب یه مطلب جدی رو بگم به دختر خانومای حاجی که می‌دونم حتما ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۸

زور و عشق پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط