مجنون تر از من

♱ مجنـــــون تــــر از مــــن ♱

_ قسمت چهارم -- من برده نیستم! _ بخش دوم _

با برخورد نور خورشید به صورتش چشماش رو باز میکنه و الارم گوشی رو خاموش میکنه .
کش و قوسی به خودش میده و به سمت حمام میره و یه دوش ۱۰ مینی میگیره و وقتی بیرون میاد اماده میشه و با ماشین مرسدس بنز مشکیش به سمت عمارت جئون راهی شد ...

ابهت عمارتش باور نکردنی بود ! عمارتی بزرگ و باشکوه که به خاطر وجود بادیگاردای زیادی که داشت کمی از زیباییش کم شده بود . کارا کتش رو صاف کرد و به سمت در ورودی رفت

=کجا ؟
صدای بادیگاردی بود که جلوی کارا رو گرفته بود
× برای کار اومدم
=نمیتونم بزارم بری داخل
× بهت گفتم که برای کار اومدم ، اگه نمیخوای بلایی سرت بیاد برو کنار نره غول
= نکنه دلت هوس مردن کردی خانم موشه ؟
×‌دلم هوس گوشمالی کرده
"بزارش بیاد تو
بلافاصله به سمت صداش چرخیدم ، مردی خوشتیپ ، قدبلند ، با صورتی کاملا متقارن و بدنی خیره کننده و ورزیده .
= اما ارباب تهیونگ ...
پس اسمش تهیونگ بود
"مگه نمیگم بیارینش داخل ( بلند و جدی )
بلافاصله بعد از اون درها باز شدن و کارا با جدیت و جذبه ی خاصی با کفش های پاشنه بلندش که صداشون اکو میشد وارد عمارت شد و به سمت مرد رفت
"چرا اینجایی ؟
×برای کار اومدم
"‌چطور باید بهت اعتماد کنم ؟
× میتونم اعتمادتون رو جلب کنم
◇اونجا چه خبره ؟
اون مرد کنار رفت و قامت مرد دیگه ای نمایان شد ، خییلی پر ابهت و جذاب بود ، لباس مشکی ای تنش بود که بخاطر بازوهای ورزیدش بهش چسبیده بود و دکمه های اول لباسش باز بود دستاش توی جیبش بودن ، زنجیر گردن خوشگلی به خودش بسته بود
×من برای کار اینجام
◇ کار ؟ (نیشخند )
× بله
◇فکر کنم بیشتر برای بر.ده بودن اینجایی
"کوک لطفا
×من برده نیستم !
◇نه چیزی بیشتر از اون ...
"بسه دیگه !

حمایتا کمه چرا ، حمایتارو بیشتر کنین
دیدگاه ها (۳)

♱ مجنـــــون تــــر از مــــن ♱ _ قسمت پنجم -- شروع غیر منت...

از این به بعد کارا رو اینجوری تصور کنین ( تغییر برنامه 😁)

سلاااام علیکمممم

♱ مجنـــــون تــــر از مــــن ♱ _ قسمت سوم -- من برده نیستم!...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۸#

♱ مجنـــــون تــــر از مــــن ♱ _ قسمت هشتم -- شروعی جدید --...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط