تو رستورانی که جونگکوک اونوو و مینگیو رفته بودن یه فرد
تو رستورانی که جونگکوک، اونوو و مینگیو رفته بودن ، یه فرد ویتنامی کار میکرده و اونارو شناخته.
و ایشون یه داستان کوچیک با ما به اشتراک گذاشت:
👤: جسارتمو جمع کردم و پرسیدم تو جونگکوکی ؟ (اون لحظه خیلی مضطرب بودمو اسمشو مینکوک گفتم)
جونگکوک گفت "نه"
من مدام از اونا میپرسیدم : "شما کیم مینگیو هستید ؟" که مینگیو گفت "نه"
بعد از اونوو پرسیدم : " شما اونوو هستی، درسته ؟" اونم گفت نه.
اما وقتی ازشون میپرسیدم، اونا نمیتونستن لبخند نزنن و وانمود کنن که درست نیست . اخر گفتم : "این درسته ، نه ؟" همشون لبخند زدن و گفتن: درسته .
جونگکوک انگشتش رو روی لبش گذاشت و گفت: مثل یه راز نگهش دار.
خیلی هیجان زده بودم، اما وانمود کردم ارومم .
اونوو پرسید: اهل کجایی که جواب دادم اهل ویتنامم و دانشجوام.
سه نفرشون سرشونو تکون دادن. بعد اونوو پرسید که چجور به ویتنامی "سلام" بدیم ، و با جونگکوک کلمات منو تکرار کردن .
من برای جونگکوک گوشت کبابی درست کردم. بعداً جلوی در ایستاد و سرش رو خم کرد ازم تشکر کرد .
هر سه اونا خیلی زیبا و دوستانه رفتار کردن ، اما شگفت انگیزترین چیز اینه که جونگکوک بیشتر از همه با من صحبت کرد و با من تعامل داشت . هنوز احساس میکنم دارم خواب میبینم. عکسی که گرفتم کیفیت پایینی داره ولی این سه نفر کیفیت بالایی دارن.
و ایشون یه داستان کوچیک با ما به اشتراک گذاشت:
👤: جسارتمو جمع کردم و پرسیدم تو جونگکوکی ؟ (اون لحظه خیلی مضطرب بودمو اسمشو مینکوک گفتم)
جونگکوک گفت "نه"
من مدام از اونا میپرسیدم : "شما کیم مینگیو هستید ؟" که مینگیو گفت "نه"
بعد از اونوو پرسیدم : " شما اونوو هستی، درسته ؟" اونم گفت نه.
اما وقتی ازشون میپرسیدم، اونا نمیتونستن لبخند نزنن و وانمود کنن که درست نیست . اخر گفتم : "این درسته ، نه ؟" همشون لبخند زدن و گفتن: درسته .
جونگکوک انگشتش رو روی لبش گذاشت و گفت: مثل یه راز نگهش دار.
خیلی هیجان زده بودم، اما وانمود کردم ارومم .
اونوو پرسید: اهل کجایی که جواب دادم اهل ویتنامم و دانشجوام.
سه نفرشون سرشونو تکون دادن. بعد اونوو پرسید که چجور به ویتنامی "سلام" بدیم ، و با جونگکوک کلمات منو تکرار کردن .
من برای جونگکوک گوشت کبابی درست کردم. بعداً جلوی در ایستاد و سرش رو خم کرد ازم تشکر کرد .
هر سه اونا خیلی زیبا و دوستانه رفتار کردن ، اما شگفت انگیزترین چیز اینه که جونگکوک بیشتر از همه با من صحبت کرد و با من تعامل داشت . هنوز احساس میکنم دارم خواب میبینم. عکسی که گرفتم کیفیت پایینی داره ولی این سه نفر کیفیت بالایی دارن.
- ۳.۴k
- ۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط