آب را گل نکنید

آب را گل نکنید . . .
شاید از دور علمدار حسین،
مشک طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،
می رسد تا که از این آب روان،
پر کند مشک تهی، ببرد جرعه آبی برساند به حرم،
تا علی اصغر بی شیر رباب، نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .
آب را گل نکنید . . .
که عزیزان حسین، همگی خیره به راهند که ساقی آید،
و به انگشت کرم گره کور عطش بگشاید . . .
آب را گل نکنید . . .
که در این نزدیکی،عابدی تشنه لب و بیمار است، در تب و گریه اسیر . . .
آب را گل نکنید . . .
که بود مهریه مادرشان، نه همین آب که هر جای دگر،
رود و نهری جاریست، مهر زهرای بتول است،
از این است که من میگویم
آب را گل نکنید، آب را گل نکنید . .



ای شهادت ای تمام آرزو ... مرغ دل باز از تو دارد گفتگو
از عروج رفتگان شرمنده ام ... بیمناک از غفلت آینده ام
روزگاری دل پی دلدار بود ... چشمهای خفته مان بیدار بود
صحبت از یار عزیزی داشتیم... با غریبان اُفت و خیزی داشتیم
قلب مردم صاف چون آئینه بود... کینه و نخوت برون از سینه بود
ای شهادت گفته ها را بازگو... با زبان بی زبانی راز گو
دیده ما عزم دیدن کرده است... گوش آهنگ شنیدن کرده است

اللهم الرزقنا شهاده فی
دیدگاه ها (۱)

ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﮑﻪ ﺷﺪ، ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﯾﺎ ﻣﯿ...

با وضـــــو آمد ...به قصدِ لیله الفَرقَت ، علـــــیابن ملجم ...

بچه ها یه وقت نمیریم!!!! اگه نتونستیم شهید بشیم باید بمیریم....

خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماندبه آسمان حسینش ستاره زینب ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط