پارتکما

‌⭐پارت۶/کما⭐‌
تهیونگ:الو سلام بابا خوبی؟
بابا:خوبم پسرم از دوست آت چه خبر؟
تهیونگ:بابا راستش آت.../
بابا:واسه آت اتفاقی پیش اومده؟
تهیونگ:بابا دیروز آت بود که تصادف کرده بود و الان تو کماست.../
بابا:چی؟ات تو کممماست؟الان کدوم بیمارستانین؟دکتر چی گفته؟گفت که زودی حالش خوب میشه مگه نه؟
تهیونگ:(با گریه)نه بابا حالش خیلی بده گفت ممکنه به هوش نیاد بابا لوکیشن رو میفرستم با دقت رانندگی کن و با مامان بیاین...
(تلفن قطع شد)
+بابا.....نگران من نباش من حالم خوب میشه(گریه)
بابا:جی اه(مادر)امادشو باید بریم بیمارستان...
(نیم ساعت بعد)
تهیونگ:بابا مامان اومدید
مامان مامان چیشد؟مامان؟
+مامانم وقتی منو روی تخت بدون حرکت دید پاهاش سست شد و افتاد رو زمین

پدر:(گریه)آت!بیدار شو دخترم!بیدار شو
آت شنیدم میگن وقتی آدم می‌ره کما روحش می‌تونه ادمارو ببینه و صداشون رو بشنوه می‌دونم که الان داری صدامون رو مشنوی. می‌خوام یه چیزی بهت بگم ۱۳ سال پیش...


نینای نای خوب جایی تمومش کردم نه🤣

حمایت کنین دوستان♥️
اگه فالوم نداری فالوم کن تا گمم نکنی و بتونی بقیه فیکو بخونی🥹♥️
شروط=
نظرتون چیه شروط نزارم عوضش هر روز ۳ تا پارت بزارم فقط؟
دیدگاه ها (۱)

⭐‌پارت ۷/کما⭐‌بابا: ۱۳ سال پیش درست روز تولدم مادرت تو رو به...

⭐‌پارت ۸/کما⭐‌دکتر:متاسفم آقای کیم ایشون دیگه شانسی برای زند...

⭐‌پارت ۵/کما⭐‌تهیونگ:الوو بابا..بابا:تهیونگ کجا موندین پس؟-ن...

⭐‌پارت۴/کما⭐‌ دکتر:۱-اولیش اینه که وقتی پیششین باهاش حرف ب...

P4🍯//بعد از غذا&بابا-جانم؟&میشه بریم پیش مامان-چرا نمیشه بری...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت آخردکتر: خوشبختانه خطر رفع شده....

پارت۱۱(فردا صبح) ات: جنگکوک، جنگکوک، بیدار شو جنگکوک: ای باب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط