غزل شماره حافظ

غزل شماره 177 حافظ

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند

غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند

هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک دانه جوهری داند

به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
.
.
.
خودم نوشتم؛ مخاطب: همه مدعیان!
.
سلام
.
صبح بخیر.
دیدگاه ها (۳)

غزل شماره 3 از مجموعه غزلیات دیوان شمس تبریزی، اثر مولوی ا...

پدر، قهرمان رویای دخترها!دختر، تمام وجود بابا!!!!!!!!!!!.

شرح در تصویر.

به نام خدا . امام خامنه ای: آن کس که ندای تفرقه ی بین شیعه و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط