تکپارتی تام

ادامه تکپارتی تام ریدل(اسمات داره)
.
.
سمت اتاق رفتید و انداختد روی تخت... شروع به باز کردن دکمه های لباسش کرد و دراوردش.. و کمر بندش هم دراورد و افتاد روت کم کم شروع به دراوردن لباس های تو کرد که التماس میکردی:«تام... لطفا این کارو نکنــ....»
_ای بابا واقعا؟! تازه اولشه بیبی هنوز خیلی مونده»
که یهو داخلت کرد یکم دردت اومد و آه ناله کردی میخواستی تکون بخوری ولی دستات رو تو دستاش قفل کرده بود و نمیزاشت تکون بخوری که کارش شدت گرفت و صرفا داشت میکوبید درد داشت ولی تحمل میکردی... یکم که گذشت انگار که این کار رو تموم کرد و شروع به مکیدن گردنت کرد
+«ایی... تام لطفا... درد داره»
_«تحمل کن بیبی یکم دیگه... واقعا بهت نیاز داشتم»
حس میکردی که گردنت کاملا کبود شده و میسوزه وقتی تموم شد و از روت بلند شد نتونستی تحمل کنی و یه قطره اشک از چشمات اومد تام داشت لباس میپوشید، شلوارش رو پوشیده بود و به سمت تو برگشت یکم تعجب کرد
_هه واقعا؟! چرا گریه میکنی بیبی گرل؟
کنار تخت تو زانو زد و با دستش چونه ات رو گرفت و به سمت خودش کشید
_میدونی تحمل ندارم که اشکات رو ببینم و عصبانی میشم اگه بخاطر همچین چیزی اشک هات رو حدر بدی...
میخواستی حرفی بزنی که لبات رو محکم بوسید تا وقتی که نفس کم اورد...

ببخشید یکم دیر شد کلی امتحان داشتم و به احتمال زیاد فقط اخر هفته ها فعالیت میکنم✨🥲
دیدگاه ها (۱)

سایه های سبز

درخواستی

سایه های سبز

سایه های سبز

تکپارتی تام

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط