از رینگ اومدیم بیرون و روی صندلی نشستیم هر کدوم یه سمت بودیم

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂

𝙥𝙖𝙧𝙩²⁷

از رینگ اومدیم بیرون و روی صندلی نشستیم هر کدوم یه سمت بودیم....

سوهیون یه بطری اب سمتم گرفت و گفت: مطمعنی میبری.

با اطمینان گفتم:برای بردن اینجام

یون: وقت استراحت تمام

دوباره رفتیم تو رینگ.....

ا/ت: داور گفتی همه چی مجازه دیگه.
یون: اره همه چی.
ا/ت: خوبه.

یون: راند ² فایت.

اینبارم شروع کرد به حمله کردن خب بریم برا ضایع کردن این مردک....

اومد سمتم سریع رفتم پشت سرش و با پا محکم زدم به پشت زانوش که خم شد حالا نوبت من بود شروع کردم به مشت زدن که با سرش جاخالی میداد....


تو یه حرکت پیش بینی نشده همین که سرش و اورد پایین زانومو اوردم بالا صاف رو صورتش فرود اومد...


و خواستم دوباره بهش حمله کنم که سریع یون اومد بینمون و جلومو گرفت....

یون: پایان راند2 این راند به نفع ا/ت

نیشخندی زدم به قیافه های وا رفتشون.....
جیمین صورتشو اورد بالا چشتون روز بد نبینه از دماغش خون فوران میکرد و لبشم زخمی شده بود......

اخی اوف شدی عمویی حقته تا تو باشی منو دسته کم نگیری والا.

از رینگ خارج شدیم و رفتیم نشستیم دنیز رفت سمتش و یه دستمال بهش داد اونم با چشای اتیشی هی منو نگاه میکرد....

سوهیون: کارت عالی بود دختر همینطوری ادامه بدی مطمعنم برنده میشی.

سرمو تکون دادم فقط ³ راند بود اینم رانده اخر.

رفتیم تو رینگ..

یون: رانده اخر فایت.

ایندفعه بد اتیشی بود بود یه جوری حمله میکرد.

منم که فقط استاد جا خالی دادن و خوب داشت اعصابش خورد میشد.

جیمین: چشید حرکتی نمیزنی ترسیدی.


خودت خواستی من خواستم بهت اسون بگیرم
ا/ت: خودت خواستی.

اون هی میاومد جلو من میرفتم...

صبر کن ببینم این میخواد منو ببره یه گوشه تا نتونم جاخالی بدم....

در کسری از ثانیه از دستش در رفتم و حالا جاهامون عوض شده بود اومدم قبل از اینکه برگرده سربع ازپشت گردنشو گرفتم...

و تو رفتگی گلوشو و با تیغه دستم محکم زدم وقتی که دیدم..

حرکتی نمیکنه با تیغه دستم محکم زدن تو گردنش.

و افتاد زمین ناک اوت شد خب تا یه ساعت بیهوش میشه
وجی: چه ربطی داره مصدوم که نشده فقط بیهوشه
من: یعنی استادن ریــــدن تو لحظه های مهم زندگیه منی.
وجی: ایــشش.

یون: 5ثانیه وقت داری بلند شی.
ا/ت: نمیتونه.
یون: چی منظورت چیه؟!!
ا/ت: بیهوش شده.

یون رفت بالا سرجیمین و صداش میزد
یون: دنیزبرو اب بیار.

دنیز سریع رفت اب و اورد یون سریع اب و ازش گرفت و ریخت رو صورتش کم کم به هوش اومد.....

جیمین: اخخخ گردنم.

دنیز: دیدی گفتم دستش سنگینه میگفتی نـــهههه تو سوسولی بیا خوردی حالا

جیمین: دهنـــتو ببند حیف که گردنم درد میکنه مگرنه میاومدم براتـ

دنیز هم جیغ خفیفی کشید و اومد پشت من قایم شد معلوم بود داره شوخی میکنه
صداشو زنونه کرد و گفت:

دنیز: اخه دلت میاد منو بزنی
یکم مکث کردبعد گفت: ا/ت این منو اذیت میکنه بزنش....
دیدگاه ها (۲)

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁸ یکم مکث کرد بعد گفت: ا/ت این منو اذیت می...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩 ²⁹رفتم سمت جیمین گفتم... ا/ت: کدوم قسمت گر...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁶..... بیخیالشون شدم و رفتم سمت اسانسور طب...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩²⁵اروم دست یون و گرفت و بلند شد یهو تعادلشو...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁶سوهیون: خودم... خودم دیشب ساعت ³ نیم تو ح...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩 ⁵⁵ا/ت: خون خودم رو ریختم که قسم بخورم هیچو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط