برگ برگ خاطرات هنه را وا م نم

برگ برگ خاطرات ڪهنه را وا مے ڪنم
حاصل آن روزهایم را تماشا مے ڪنم

تاب خندیدن ندارد چشم هایم بعد از این
تا تو باشے با تمام دردها تا مے ڪنم

هیچ ڪس غیر از تو حالم را نمےفهمد و من
هے براے رفتنت امروز و فردا مے ڪنم

فرق دارد حال امروز من و دنیاے تو
صبر ڪن اینبار خود را در دلت جا مےڪنم

قدر یک باران زدن در این حوالے صبر ڪن
تازه دارم سور و سات عشق برپا مے ڪنم

برگ برگ خاطرات ڪهنه را وا مے ڪنم
هرچه دارم خرج در تڪرار آن‌ها مے ڪنم
 
حاصل آن روزهاے من ڪتاب شعر شد
این ڪتابم را به چشمان تو اهدا مے ڪنم


#ستایش_قلب_سربی
#دلنوشته_های_من
#شعر #عاشقانه #دلتنگی
#دل نوشته
دیدگاه ها (۰)

#دل نوشته دل نیست هر آن دل که دلارام نداردبی روی دلارام، دل ...

یکی از معنی های دورت بگردم اینه که میگه:" تو شمع باشی و من پ...

می‌خواهم و می‌خواستمت، تا نفسم بودمی‌سوختم از حسرت و عشق تو ...

خیانت همیشه هم آغوشی نیست ....چشمات که سمت یکی دیگه بچرخه خی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط