گفت اگه یه ماشین زمان داشتی

_گفت : اگه یه ماشین زمان داشتی
باهاش میرفتی گذشته یا آینده؟

دستامو دور لیوان چای
سفت حلقه کرده بودم، نگاش کردم،
_گفتم : هیچکدوم

_گفت : د بگو دیگه؟ یکیشونه انتخاب کن!

گفتم : اگه ماشین زمان داشتم،
نه میرفتم گذشته نه میرفتم آینده.

گفت : پس چیکار میکردی دیوونه؟

گفتم : زمان رو همینجا متوقف میکردم وُ
تا ابد به بهونه ی سرد شدن این فنجون چای
همینجا پیش تو میموندم
دیدگاه ها (۲)

کاش دلتنگی بیماری بودبستری می شدیدرش می آوردند دورش می انداخ...

تو مال منے و مݧ گدایت شده امدلتنگِ شنیدݧ صـدایت...

کدام شما بعضی وقتها دیوانه نشده؟کدام شما دور و بر یک خانهبه ...

سیاه میپوشم بعد ازتو ،میخواهم اولین سیاه پوش خودم باشم ،اخه ...

چند پارتی از لینو: (وقتی که نزدیک بود...)ات: جیغ و داد-استف:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط