part2

من باید برم
جینسو: کجا؟
ا/ت: خونه هانا
جینسو:مثل صبح با دوست پسرش قرار نداره؟
ا/ت: نه خودش زنگ زد داشت گریه میکرد
تق تق تق
مینسو:ا/ت بیا هانا اومده
ا/ت: هانا؟
مینسو: اره
ا/ت: باشه
رفتم درو باز کردم
هانا: ا/ت
ا/ت: چرا گریه میکنی بیا داخل
رفتیم تو اتاقم
ا/ت: سریع بگو ببینم کی اشکاتو دراورده برم بکشمش
هانا: منو نخندون
ا/ت: چیشده؟
هانا: کات کردم
ا/ت: چی؟ کات کردی
هانا: اره گفت دوسم نداره 😔
ا/ت:غلط کرده پسره ی بیشعور گفتی اسمش چیه؟
هانا: جونگکوک
ا/ت: جونگکوک؟ صبر کن یه لحظه جونگکوک که دوست جینسو و مینسو
هانا: مطمئنی؟
ا/ت: اره نبینم داری ناراحتی میکنی بخاطرش
هانا:دارم میمیرم از ناراحتی
ا/ت: ناراحت نباش یه کاری باهاش میکنم اسمش یادش بره شوخیم ندارم
هانا:ا/ت چیکار میخوای کنی
ا/ت: خودم میدونم یه کاری میکنم بیاد عذرخواهی کنه
هانا: ا/ت
ا/ت: نگران نباش بهت قول میدم ما دوتا دوستیم پس باید به هم کمک کنیم
هانا: عاشقتم
ا/ت: تو بهش فک نکن ازش متنفر باش
هانا: 😊خیلی خوبی
ا/ت: 😁
هانا: حس خوبی دارم من باید برم بابام گفت زود میاد دنبالم
ا/ت: باشه خدافظ
هانا: خدافظ
مینسو: هانا رفت
ا/ت: اره
جینسو: بیا شامتو الان بخور
ا/ت: باشه

یک هفته بعد
تو اتاقم بودم امروز روزی بود که دوستا جینسو و مینسو قرار بود بیان خونه و الان اینجا بودن و من تو اتاقم چرا به هانا همچین قولی دادم بعد جواب مینسو چی بدم ولش کن مهم نیست از اتاقم رفتم بیرون روبرو تلویزیون نشستم و یه نگاهی بهشون کردم من که یانگسو و یوچان رو میشناسم پس میشه اون باشه نه نه خودش نیست اینکه خیلی خوشتیپ و جذابه چطور دوست پسر هانا بوده من چطور میتونم با این روبرو بشم
زل زده بودم بهش اوهم زل زده بود به من سریع بلند شدم رفتم سمتش
جینسو: ا/ت چیزی شده
ا/ت: نه این کیه؟
مینسو: دوستمه
ا/ت: چرا روی صندلی من نشستی؟
کوک: صندلی تو؟
صداش مثل خودش جذاب بود
ا/ت: اره صندلی من
کوک: باشه بیا
مینسو: ا/ت
ا/ت: حوصلم سر رفته خب چیکار کنم؟

#فیک
#سناریو
دیدگاه ها (۱۵)

part3

part4

part1

شروع فیک جدید

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط