عشق ممنوعه
پارت(۳)
جونگجو:
تمام بدنم سوخته بود اون دوتا
دوتا روانی هستن باید به هر قیمتی شده از اینجا برممم...
فردا صبح
م.ن.س.ج: دخترههه بدو ماشین ۲۰ دقیقه دیگه میاد احمق
جمی اومد بالا و بدون در زدن در وارد شد داشتم لباس میپوشیم اومد نزدیکم
جمی:خب ، داری میری ولی سرویست به من یادت رفت !(خنده شیطانی)
سونگجو: ولم کن
جمی: به مامانم بگم
سونگ جو: نه باشه چی میخوای بدو..
جمی : لباس در بیار
سونگ جو لباسش در اورد جمی دوتا سینش تو یه دستش گرفت و با اون یکی اونجاش گرفت و با اون یکی اونجاش گرفت تو دستش و بلندش کرد... یه دستش جوری که سی*نش کشیده شده بود و دست دیگش اونجا سونگ جو بود و از زمین سونگ جو بلند کرد..
جمی: این سریع برگردی یا فرار کنی پیدات کنم جوری میکنمت که هیجا نداشته باشی! (عصبی) فهمیدی جنده دو هزاری
سونگ جو: اره اره ..
جمی گذاشتش زمین رفت سمت پایین تنه که سوخته بود سرش اورد پایین و از پایین نگاه کرد
جمی : رو پاهات بشین(این حالتی🏋️♂️)
سونگ جو: ول کن
جمی : کاری نکن مامانم صدا کنم
راستی مامانم گفت بگم این سریع اگه برگردی فرار کنی و پیدات کنه باید به تمام پیر مردا محل بدی خود دانی(لبخند کثیف)
روپاش نشست
جمی:خوب ک*نی داری خوش به حال مافیاهه، من بودم دم به دقیقا داستان بود.
دوباره وقتی جلوش لباس پیشم اومد و دوباره سینمو مثل اولش گرفت و تا پایین پله برد
و انداختم زمین و رو به مامانش کرد
جمی: کو*ش خوبه اونجاشم خوبه کاش میزاشتیش واسه سرگرمی من
م.ن.س.ج: تو پول بهم میدی؟
جمی: اه پود میگیری چقدر حالا این مرده میده
مادر ناتی رفت طرف سونگ جو و گفت
م.ن.س.ج: خود مرده گفته اگه پیش خدمتم باشه ۷۰۰ هزار دلار
ولی اگه شبی باشه ۶۰۰
و صبحی ۴۰۰
ظهر۸۰۰
یه روز۱۰۰۰۰
یه هفته ۱۰۰۰۰۰۰
یه سال۱۰۰۰۰۰۰
جندش بشه۱۹۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
بردش بشه خیلی بیشتر از اینا..
جمی نگاهی به سونگ جو کرد و دستش رو چونه سونگ جو گذاشت اورد چونش بالا
جمی: خوب بده تا بیشتر پول بگیریم اصلا در روز ۸ تا بده تا ما ۸۰۰۰۰ هزار دلار بگیرم باشه هرزه؟
سونگ جو:سری تکون داد...
جونگجو:
تمام بدنم سوخته بود اون دوتا
دوتا روانی هستن باید به هر قیمتی شده از اینجا برممم...
فردا صبح
م.ن.س.ج: دخترههه بدو ماشین ۲۰ دقیقه دیگه میاد احمق
جمی اومد بالا و بدون در زدن در وارد شد داشتم لباس میپوشیم اومد نزدیکم
جمی:خب ، داری میری ولی سرویست به من یادت رفت !(خنده شیطانی)
سونگجو: ولم کن
جمی: به مامانم بگم
سونگ جو: نه باشه چی میخوای بدو..
جمی : لباس در بیار
سونگ جو لباسش در اورد جمی دوتا سینش تو یه دستش گرفت و با اون یکی اونجاش گرفت و با اون یکی اونجاش گرفت تو دستش و بلندش کرد... یه دستش جوری که سی*نش کشیده شده بود و دست دیگش اونجا سونگ جو بود و از زمین سونگ جو بلند کرد..
جمی: این سریع برگردی یا فرار کنی پیدات کنم جوری میکنمت که هیجا نداشته باشی! (عصبی) فهمیدی جنده دو هزاری
سونگ جو: اره اره ..
جمی گذاشتش زمین رفت سمت پایین تنه که سوخته بود سرش اورد پایین و از پایین نگاه کرد
جمی : رو پاهات بشین(این حالتی🏋️♂️)
سونگ جو: ول کن
جمی : کاری نکن مامانم صدا کنم
راستی مامانم گفت بگم این سریع اگه برگردی فرار کنی و پیدات کنه باید به تمام پیر مردا محل بدی خود دانی(لبخند کثیف)
روپاش نشست
جمی:خوب ک*نی داری خوش به حال مافیاهه، من بودم دم به دقیقا داستان بود.
دوباره وقتی جلوش لباس پیشم اومد و دوباره سینمو مثل اولش گرفت و تا پایین پله برد
و انداختم زمین و رو به مامانش کرد
جمی: کو*ش خوبه اونجاشم خوبه کاش میزاشتیش واسه سرگرمی من
م.ن.س.ج: تو پول بهم میدی؟
جمی: اه پود میگیری چقدر حالا این مرده میده
مادر ناتی رفت طرف سونگ جو و گفت
م.ن.س.ج: خود مرده گفته اگه پیش خدمتم باشه ۷۰۰ هزار دلار
ولی اگه شبی باشه ۶۰۰
و صبحی ۴۰۰
ظهر۸۰۰
یه روز۱۰۰۰۰
یه هفته ۱۰۰۰۰۰۰
یه سال۱۰۰۰۰۰۰
جندش بشه۱۹۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
بردش بشه خیلی بیشتر از اینا..
جمی نگاهی به سونگ جو کرد و دستش رو چونه سونگ جو گذاشت اورد چونش بالا
جمی: خوب بده تا بیشتر پول بگیریم اصلا در روز ۸ تا بده تا ما ۸۰۰۰۰ هزار دلار بگیرم باشه هرزه؟
سونگ جو:سری تکون داد...
- ۵۷
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط