کلافه و غمگین از خواب بلند شدم

کلافه و غمگین از خواب بلند شدم.
صدای زنگِ در بلند شد. با حالت عصبانی و طلبکار رفتم ببینم کیه:
- پستچی هستم، یک نامه خیلی مهم آوردم..
+ پستچی؟ نامه مهم؟
راستش تو این اوضاع بدی که داشتم، دنبال دلیلی برای تغییر و خوشحالی می گشتم... سریع رفتم دم در و پستچی با نشاط و مهربان نامه ی مُهر و موم شده رو به دستم داد و رفت...
نامه رو باز کردم؛
با خط خوش و لطیف نوشته بود:
بنده ی محبوب من! دعوت شدی به یک سفر ۳۰ روزه...
هرچقدر که تا الآن از من دور شدی مهم نیست، در تک تک لحظه های این سفر منتظر صدایت هستم، که تو بخواهی و من اجابت کنم...❤ ️
رمضان مبارک!!!

#جملات_زیبا 🌟
#مذهبی 🌙
#خدا
دیدگاه ها (۳)

گفتی نزدیکتم،همراهتممن با تو ام؛گفتم چه قدر،تا کی،تا کجا؟گفت...

می دانی زیباترین لحظه زندگیِ من کجاست!؟همانجا که روبه روی عظ...

یه روز هوای دلت گرم و سبز و تابستونی میشه،یه روز دونه دونه ...

#ازدواج 👰 🏩 #عشقولانه 😍

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط