✭فیک زندانی پارت 2✭

پارت ۲ فیک زندانی

با اینکه شرطا نرسیده ولی من پارت جدید گذاشتم میبینید چه ادمین مهربونی دارید؟


رفتم جلو و گفتم:

ا.ت:دارید چه غلطی میکنید؟!

که یه پسره که به نظر میرسید سر دسته ی بقیه باشه گفت:

جیمین:تو دیگه کدوم خری هستی؟

ا.ت:من همونیم که قراره این دختره رو نجات بده.

جیمین:هه😏(یه پوزخند رو مخ)
حتی تو خواب ببینی این داره تاوان کارشو پس میده😏نکنه تو هم میخوای

ا.ت:رفتم جلوتر و چند تا حرکت رزمی مهمونش کردم که افتاد زمین بقیشونم ترسیدن و پا به فرار گذاشتن.
بعد من بهش گفتم این کار تو ندیده میگیرم دفعه ی آخرتو باشه که همیچین کاری میکنی وگرنه قول نمیدم دفعه ی بعد پشت میله های زندان نبینمت😏
جیمین:زنیکه ی عوضی
ا.ت:فعلا که زن نیستم
جیمین:بالاخره میکنمت
ا.ت:ببند دهنتو رفتم و یکم دیگه کتکش زدم تا جایی که افتاده بود زمین.
منم رفتم دختره رو از روی زمین بلند کردم و بردم خونم که یکم بهش برسم و استراحت کنه🙂

پایان فلش بک]

خلاصه بعد از اینکه جیمین منو دید گفت:
جیمین:تو همون.... (نذاشتم حرفشو بزنه)
ا.ت:آره من همون خریم که اون دختره رو از دستت نجات داد😏
جیمین:(زیر لبی) بالاخره تلافی میکنم.
ا.ت:چیزی گفتی؟
جیمین:نه😌
خیلی خب بریم سراغ باز جویی:
ا.ت:خب تعریف کن چرا اون همه آدم رو کشتی؟

جیمین:الان انتظار داری همه ی ماجرا رو واست تعریف کنم؟

ا.ت:آره، زود باش

جیمین: من هیچی نمیگم

ا.ت:خیلی خب پس اینقدر اینجا زندونی میمونی تا زمانی که حقیقت رو از اول تا آخرش بگی☺

جیمین:هه تو خواب ببینی😏

ا.ت:سربازا ببریدش توی سلول ۲۱

سرباز ها:چشم خانم کیم

جیمین ویو:این همون زنیکه ی عوضی ایه که باعث شد اون دختره از زیر دستم در بره.
توجه(جیمین آهان محل کار ا.ت رو داره و میدونه نگهبانان سلول خیلی کمه پس تصمیم میگیره اولین و دومین نگهبان رو بکشه تا ا.ت نگهبان سلولش بشه و بتونه فرار کنه)
خب حالا که نقش مورد کشیدم دیگه راحت میتونم فرار کنم ولی
ا.ت خیلی دختر خوشگل و کیوتیه دلم میخواد مال خودم باشه
از این طریق میتونم هم انتقامم رو بگیرم هم فرار کنم و ا.ت برای خودم بشه😏

ا.ت ویو:


بعد از اینکه پارک جیمین ۲ تا از نگهبان هارو کشت رئیس بهم گفت که من برم نگهبانی سلولشو بدم ولی من هر چقدر سعی کردم منصرفش کنم نشد که بشه😞
من واقعا از پارک جیمین میترسم. 🙍‍♀️

جیمین ویو:

برام غذا آوردن میدونستم دیگه الان ا.ت میاد نگهبانی سلولمو میدن بهش
منم گشنم نبود پس ظرف رو انداختم زمین و شکوندم تا توجه ا.ت رو جلب کنم و بیاد تیکه های ظروف رو جمع کنه ولی.... .


بقیه ش در پارت بعدی:

شرط ها:
4 تا لایک ❤
10 تا کامنت📨📱
دیدگاه ها (۱۶)

🖤فیک زندانی پارت 3🖤

ᰔᩚ🖤فیک زندانی پارت ᰔᩚ🖤4

🖤فیک زندانی پارت ۱🖤

♰⚑معرفی فیک جدید زندانی⚑♰

مرگ بی پایان پارت ۲۸

❣پارت پنجم❣ویوی جونگکوک: وقتی اون دختره که اسمش ا/ت بود وار...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط