رمان گرگینه ی من
p³⁷
که...
ته : ات؟!
ات : هوم؟!
ته : پات؟!
ات : چی؟!...به پام نگاه کردم خون ریزی کرده بود...آیششش...
ته : دیگه کار از کار گذشته میرم شهر دکتر بیارم...لطفاً منتظر باش...
ات : بعد اینکه ته رفت باندش رو باز کرده... زخم خیلی عمیقی بود...ای(اروم)..روی تخت دراز کشیدم و چشم هامو بستم..قصدم استراحت و. فک کردن بود ولی خب خوابم برد...
² ساعت بعد..
با صدای شائون از خواب بیدار شدم...هوم؟!
شائون : آت یکی جلو در کارت داره
ات : کیه
شائون : نمیدونم
ات : رفتم پایین با چیزی که دیدم خشکم زد..ت..تو
که...
ته : ات؟!
ات : هوم؟!
ته : پات؟!
ات : چی؟!...به پام نگاه کردم خون ریزی کرده بود...آیششش...
ته : دیگه کار از کار گذشته میرم شهر دکتر بیارم...لطفاً منتظر باش...
ات : بعد اینکه ته رفت باندش رو باز کرده... زخم خیلی عمیقی بود...ای(اروم)..روی تخت دراز کشیدم و چشم هامو بستم..قصدم استراحت و. فک کردن بود ولی خب خوابم برد...
² ساعت بعد..
با صدای شائون از خواب بیدار شدم...هوم؟!
شائون : آت یکی جلو در کارت داره
ات : کیه
شائون : نمیدونم
ات : رفتم پایین با چیزی که دیدم خشکم زد..ت..تو
- ۴.۹k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط