چندیست پای شعرم لنگ می زند


چندیست پای شعرم لنگ می زند...
اما
یقین دارم شبی, ماه از پنجره ی اتاقم سَرَک می کشد..
از پرده ی ارغوانی اش سُر می خورد
می غلتد و در فنجانِ طلاییِ گوشه ی میز می افتد...
و من , همانطور که غزلی تازه می خوانم, جُرعه ای از مهتاب می نوشم...
...دلم نقره فام می شود
.........و باز
...............از سر انگشتانم شعر می چکد!
دیدگاه ها (۴)

نشنو از نی ،، نی حصیری بی نواستبشنو از دل ، دل حریم کبریاستن...

اعتــــراف می کنـــم ..! محتــــاج حس"نفس"های توام ... ...

قلم بنویس دردم را که در دل دردها دارمقلم بنویس از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط