ای هر سخنت قطره ی باران بهاری

ای هر سخنت قطــــره ی باران بهاری
بایــــد که بر این تشنه ی بی تاب بباری

من معدن حرفم پــــرم از شعر و تغزّل
امّا تو عزیزم به خدا حـــــرف نداری .. سیب است و انار است و عسل هست و شکر نیز
واجب شده بر خـــوان لبت شکرگزاری !

تو قصّه “شیرینی” و من شاعر ”مجنون ”
این گونه بعید است به من دل بسپاری !

سیگار و غزل چاره بی حوصلگی هاست
یک شعر بمان پیشم اگر حوصله داری
دیدگاه ها (۱)

❥❥✶•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥❥✶•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آمدم در نگهت جان بسپار...

آدم ها تغییر نمی کنند.در موقعیت های مختلفگوشه ای از شخصیتی ر...

انسانهای متمایزی که با اندیشه های نیک خود ، تاریخ ساز شدن ت...

اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزمکه خلاص بی تو بندست و حیات بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط