دکتر متاسفانه ایشون به حالت کما رفتن و اگر تا هفته ی آی
دکتر : متاسفانه ایشون به حالت کما رفتن و اگر تا هفته ی آینده بیدار نشن اونوقت
که جیگو نذاشت حرفش رو ادامه بده
۰نهههههه نههههه نمیشه نمیزارم کای نباید بمیره نهههههه (با گریه فراوان)
کسی دیگه نمیتونست جیگو رو کنترول کنه
_جیگو پسرم آروم باش کای قویه مگه نمیدونی
=همش تقصیر توعه تو نحسی پسر من بخاطر تو رو تخت بیمارستانه (با گریه ، داد و عصبانیت)
_بسه
+جیگو کای خوب میشه مطمئن باش
۰مامان بخاطر من اون تو این وعضه
ماماننننن اون نباید بمیره
=توی عو.....ضی
جیگو بیهوش میشه
+پرستار لطفا یکی کمک کنه
_یکی بیاد اینجا
+جیگوم جیگو
_پسرم پاشو جیگو
(ویو یک هفته بعد)
(ویو کوک)
جیگو این چند رو همش با آرام بخش اردمش میکنن
دکتر گفته برای بچه ضرر داره ولی مجبورن که بهش بدن
اگه امروز کای پا نشه ممکنه زمان مرگ رو اعلام کنن
وایی نه جیگو نابود میشه
(نکته : کای توی یه اتاقه و اتاق دوتا تخت داره و آنیکی تخت جیگو دراز کشیده)
ناگهان کای بلند میشه ولی کسی جز خودش و جیگویی که بیهوشه نیست
به هزار بدبختی از روی تخت میاد پایین و سرم رو از دستش در میاره و میره کنار تخت جیگو
(ویو کای)
دیدم یکی دیگه هم روی تخت بقلیه یکم که دقت کردم فهمیدم جیگوعه
بزور بلند شدم و رفتم کنار تختش
وقتی اونطوری روی تخت دیدمش نابود شدم
خودمم خیلی درد داشتم
ولی طوری که دردم نیاد خم شدم و ل.....ب.....ا.....م رو روی ل.....ب.....ا.....ش گذاشتم
بعد دو دقیقه خواستم ول کنم که دیدم یهو
که جیگو نذاشت حرفش رو ادامه بده
۰نهههههه نههههه نمیشه نمیزارم کای نباید بمیره نهههههه (با گریه فراوان)
کسی دیگه نمیتونست جیگو رو کنترول کنه
_جیگو پسرم آروم باش کای قویه مگه نمیدونی
=همش تقصیر توعه تو نحسی پسر من بخاطر تو رو تخت بیمارستانه (با گریه ، داد و عصبانیت)
_بسه
+جیگو کای خوب میشه مطمئن باش
۰مامان بخاطر من اون تو این وعضه
ماماننننن اون نباید بمیره
=توی عو.....ضی
جیگو بیهوش میشه
+پرستار لطفا یکی کمک کنه
_یکی بیاد اینجا
+جیگوم جیگو
_پسرم پاشو جیگو
(ویو یک هفته بعد)
(ویو کوک)
جیگو این چند رو همش با آرام بخش اردمش میکنن
دکتر گفته برای بچه ضرر داره ولی مجبورن که بهش بدن
اگه امروز کای پا نشه ممکنه زمان مرگ رو اعلام کنن
وایی نه جیگو نابود میشه
(نکته : کای توی یه اتاقه و اتاق دوتا تخت داره و آنیکی تخت جیگو دراز کشیده)
ناگهان کای بلند میشه ولی کسی جز خودش و جیگویی که بیهوشه نیست
به هزار بدبختی از روی تخت میاد پایین و سرم رو از دستش در میاره و میره کنار تخت جیگو
(ویو کای)
دیدم یکی دیگه هم روی تخت بقلیه یکم که دقت کردم فهمیدم جیگوعه
بزور بلند شدم و رفتم کنار تختش
وقتی اونطوری روی تخت دیدمش نابود شدم
خودمم خیلی درد داشتم
ولی طوری که دردم نیاد خم شدم و ل.....ب.....ا.....م رو روی ل.....ب.....ا.....ش گذاشتم
بعد دو دقیقه خواستم ول کنم که دیدم یهو
- ۷.۱k
- ۲۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط