part

#part60
#رها
با تقه‌ای که به شیشه ماشین خورد طاها رفت عقب و برگشتم سمت شیشه و با دیدن ماشین گشت کنار ماشین و ماموری که کنار ماشین ایستاده بود رنگ از رخم پرید، تو این بیابون آخه گشت ارشاد چی می‌گه؟!
طاها شیشه سمت من رو داد پایین، مامور خم شد و با اخمی که رو صورتش بود گفت :
مامور- جناب نسبت این خانوم با شما چیه؟
طاها نیم نگاهی به من انداخت و گفت :
طاها- همسرمه.
مامور پوزخندی و گفت :
مانور- بله کاملا مشخصه، این چه سر و وضعی خانوم؟ مگه اینجا آمریکاست که اینطوری تو خیابون می‌گردین؟
نگاهی به وضعیت خودم انداختم، وای خدایا بدبخت شدم، نه شالی سرم بود نه چیزی پام بود تنها لباس تو تنم همون لباس مجلسی بود که دخترا بزور دادم بپوشم، فاتحه خودم و باید بخونم.
یه زن از ماشین پیاده شد و چادر پرت کرد سمتم و گفت :
زنه- از ماشین پیاده شو و اون چادر رو بپوش، خجالتم نمی‌کشه.
طاها- ببخشید چرا باید پیاده بشه؟
ماموری که کنار زن ایستاده بود گفت :
مامور- هردوتاتون پیاده بشین، باید ببریمتون کلانتری.
آب دهنم رو با ترس قورت دادم و چادر رو سرم کردم و از ماشین پیاده شدم.
#طاها
از کلانتری خارج شدیم، به محض اینکه پامون رو از کلانتری گذاشتیم بیرون رها با کوله پشتی که دستش بود محکم کوبید تو سرم و با جیغ گفت :
رها- همه‌اش تقصیر تو بیشعور می‌دونی اگر ولم نمی‌کردن چی می شد؟
دستم رو گذاشتم رو سرم و گفتم :
طاها- آی وحشی به من چه تو می‌خواستی با اون سر و وضع تو ماشین من نباشی.
یه لحظه حس کردم از سرش داره دود بلند می‌شه با جیغ داد زد :
رها- اگر تو نفهم دراکولا من و با اون سر و وضعم از تالار برنمی‌داشتی بدزدی هیچ وقت اینطوری نمی‌شد.
ترانه اومد سمت رها و گفت :
ترانه- رها آروم باش خداروشکر که ازتون یه امضا گرفتن و ولتون کردن.
رها- آروم باشم؟ وای طاها فقط از جلوی چشمام محو شو فقط محو شو که اگر محو نشی تضمین زنده موندت رو نمی‌کنم.
خنثی نگاهش کردم که حرصی شد و جیغ زد و خواست بهم حمله ور بشه که آنیتا و ترانه و نیاز گرفتنش.
سرمو به طرفین تکون دادم و گفتم :
طاها- نچ نچ اصلا خوب نیست یه دختر انقدر وحشی باشه.
با جیغ گفت :
رها- فقط از جلوی چشمام گمشو.
با خنده سرم رو تکون دادم و گفتم :
طاها- خدافظ دلبر زیبای من!
جیغی کشید و دخترا رو هول داد کنار و دویید سمتم که خندیدم و دوییدم، حالا من بدو اون بدو مدام پشت سرم جیغ می‌زد و می‌گفت :
رها- جرات داری وایسا، مردی وایسا، دستم بهت برسه تیکه تیکه‌ات می‌کنم.
تمام مردمی که اون اطراف بودن نگاهشون روی ما بود، یهو دیدم دیگه صدای ازش نمی‌اد، ایستادم و برگشتم عقب که دیدم خم شده و دستش رو قلبش گذاشته، وای من احمق حواسم نبود اون قلبش مشکل داره نباید بدو، سریع دوییدم سمتش و با نگرانی گفتم :
طاها- رها؟ رها رها خوبی؟ رها توروخدا یه چیزی بگو.
به سختی لب زد :
رها- اسپری تو کیفمه اونو بده.
تند تند سرم رو تکون دادم نشوندمش رو نیمکتی که نزدیکمون بود و اسپری که گفته بود رو از داخل کیفش خارج کردم و دادم بهش.
چند دیقه گذشت تا حالش بهتر شد.
طاها- رها مطمئنی خوبی؟ نریم بیمارستان؟
رها- خوبم بابا چیزی نیست.
باشه‌ای زمزمه کردم و چیزی نگفتم.
با کشیده شدن موهام دادی کشیدم و گفتم :
طاها- ول کن موهامو وحشی.
با حرص گفت :
رها- خیلی خیلی خیلی گاوی تو فهمیدی؟ خیلی گاوی.
با عجز گفتم :
طاها- رها غلط کردم ول کن موهام رو کندی.
با حرص موهام رو ول کرد و کوله پشتیش رو برداشت و به سمت خیابون رفت، درحالی که دستم رو سرم بود دنبالش رفتم و گفتم :
طاها- صبر کن ماشینم اینجاست.
خواست اعتراض کنه که یهو پشیمون شد، قفل ماشین و زدم و دوتایی نشستیم داخل ماشین و راه افتادم سمت خونه‌شون.
#عشق_پر_دردسر
دیدگاه ها (۰)

#part61#رهابا حرص به آریانا که مثل کنه چسبیده بود به طاها نگ...

ادامه پارت قبل 🗿آریانا- ولی من هرکاری می‌کنم تا اونی که فکر ...

#part59#رهابا حرص بازوم رو از دستش کشیدم بیرون و گفتم :رها- ...

#part58#طاهاشکیب- طاها نکن این کارو رها دوست داره.چشمام رو ت...

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

دیشب وقتی بابام امد هم من هم مامانم رو برد بیمارستان مامانم...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط