جعبه ی تو کشو میترا داور

جعبه ی تو کشو … میترا داور


بلیط هایی که ماموران قطار سوراخش کرده بودند و عکس دست جمعی هم کلاسی هایم پشت گیشه قطار …. همه ی آ نها را گذاشته بودم توی جعبه ای کوچک که کاهی رنگ بود ، جعبه تو کشوی میز آرایشم قرار داشت به همراه دو بلیط سوراخ نشده که زیر کاغذ اصلی جعبه بود .

پشت پنجره ایستاده بودم ؛ پل ورسک و انبوه درخت ها … هر ساعتی از روز رنگی داشت پل ورسک ؛ مه خاکستری پل را پوشانده بود ، و سرمای کدوگ … خانه هایی روی بلندی و خانه هایی در ته دره … برگ هایی سبز و نارنجی … و صدای قطاری که بی سرنشین دور می شد .
دیدگاه ها (۲)

داستان یک خطی.امروز برایت دل تنگ شدم .

این حساب کاربری خصوصی میباشدهمینو من درک نمیکنم .

Miss ..WeirdToMoments you are not

دلتنگی را چه کسی اختراع کردهواین لغت جدا چه معنای خاصی داره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط