فرجام غرور

فرجام غرور

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

شخصی علم نحو می دانست; یعنی دستور زبان عربی را به خوبی فرا گرفته بود و او را دانشمند نحوی می خواندند.

روزی سوار بر کشتی شد, ولی چون خودبین و مغرور بود, به کشتی بان کشتی گفت:
آیا علم نحو خوانده ای؟
او گفت: نه.
نحوی گفت: نصف عمرت را تباه نموده ای!

گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا

گـفـت نیـم عـمـر تـو شـد بر فنـا

کشتی بان از این سرزنش, اندوهگین و دل شکسته شد و در آن لحظه خاموش ماند و چیزی نگفت.
کشتی همچنان در حرکت بود تا این که بر اثر طوفان به گردابی افتاد و در پرتگاه غرق شدن قرار گرفت.

در این هنگام کشتی بان که شناگری ماهر بود, از نحوی پرسید:
آیا شنا می دانی؟

او گفت: نه.

کشتی بان گفت:

کـل عـمـرت ای برادر بر فنـاسـت

زانکه کشتی غرق در گرداب هاست

دانشمند نحوی به غرور نابجای خود پی برد و دریافت که نمی بایست آن کشتی بان را سرزنش می کرد...

 من چه اندازه مغرور میشم؟
شما چه اندازه؟؟؟
غرور را کنار بگذاریم و بدانیم هیچ نمی دانیم...
دیدگاه ها (۱)

رحلت ام البنین رابه تمامی شما تسلیت عرض مینمایم وجایتان خالی...

درکیش چه خبراست️ گزارشهای رسیده از کیش حاکیست معاونت امنیتی ...

سالروز غروب غم انگیز بانوی فاطمی سرشت، مادر ادب، همسر بزرگ م...

️با سلام و عصربخیر دوستان سالروز غروب غم انگیز بانوی فاطمی س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط