ادامه قسمت سی و سه

ادامه قسمت سی و سه

همه با فاصله دور سفره جمع شدن
منم با فاصله کنار ریحانه ایستاده بودم
حاج آقایی که قرار بود خطبه بخونه کنار دوماد نشست
شروع کرد ب خوندن
و ریحانه بار سومی که عاقد ازش اجازه خواست،وقتی زیر لفظی شو از آقا دوماد گرفت
بله رو گفت
همه صلوات فرستادن بعدشم ب گفته عاقد دست زدن
دختر خاله های ریحانه و یه عده دختر که نمیشناختمشون شروع کردن ب جیغ زدن و کل کشیدن...

نويسندگان: فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
🚫کپی رمان در هرشرایطی بدون ذکر نام نویسندگان حرام است.
دیدگاه ها (۰)

✨🌱✨#ناحله #قسمت_سی_و_چهارم مردای فامیل دوماد و اونایی به ریح...

ادامه قسمت سی و چهاریکی از خانومای فامیلشون یه قابلمه برداشت...

✨🌱✨#ناحله#قسمت_سی_و_سوم چند بار محکم زد به در و گفت+ زن دادا...

ادامه قسمت سی و دوم _سلام خوش اومدین بفرمایید داخل ریحانه با...

سناریو :: سوکوکو :: پارت :: ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط