زندگی در سئول p
زندگی در سئول p44
کوک: چیزی میخوای بگی؟
مین سوک: حالا که کسی اینجا نیست...حرف بزن
کوک:چی؟ متوجه منظورت نمیشم
مین سوک: گفتم حرف بزن...میدونم میخوای چی بهم بگی
کوک: پس اگر میدونی چرا داری میپرسی
مین سوک: منتظرم بشنوم
کوک: نزدیک ات نشو
مین سوک: خوبه که انقدر رک گفتی...ولی چرا ؟...مگه برا توعه ؟
کوک: اونش به کسی مربوط نیست...
مین سوک: عه جدی؟...معمولا پسرا از اینکه کسی نزدیک دوست دخترشون بشه عصبانی میشن... مگه ات دوست دخترته؟
کوک:...
مین سوک: میخوای باهاش قرار بزاری؟
کوک: دونستن یا ندونستنش چه قرقی برای تو داره؟
مین سوک: از جوابت معلومه که تو هم هنوز نتونستی بدستش بیاری...ولی این نشونه خوبیه
کوک: از چه نظر ؟
مین سوک: از نظر اینکه هنوز هم میتونم به تلاش هام ادامه
کوک: تلاش هات؟
مین سوک: بیخیال میدونی که... قبلا بهت گفتم و فکر کنم بار ها هم با رفتارم نشون دادم...قصد من واضحه
کوک: واضح یا غیر واضح مهم نیست...مهم اینه که نمیتونی
مین سوک: انقدر مطمئن حرف نزن...مهم نیست چقدر طول بکشه ولی بدستش میارم
کوک: ( تکخنده ای کرد) بدستش بیاری؟... بنظرت میتونی؟
مین سوک: چرا داری مسخره میکنی وقتی که هنوز حتی خودتم بهش نرسیدی ؟
کوک: شاید من فعلا تلاشی نکردم...اما چیزی تو دنیا نیست که بخوامش ولی بدستش نیارم
و فکر میکنم در حال حاضر ات تنها چیزیه که میخوامش ( این و گفت...ولی هنوز هم در مورد حرفش مطمئن نبود)
مین سوک: باشه بچه خوشگل...خواهیم دید
ولی میدونی چیه؟... هیچ کدوم از حرفات برام دلیل نمیشه که ات رو ول کنم...
کوک: ...که این طور...پس میخوای رقابت کنی؟
مین سوک: تو اینطور فکر کن
کوک: همم..خوبه چون منم کسی نیستم که کم بیارم...و مطمئن باش راحتت نمیزارم
مین سوک: ههه...کمتر از این ازت انتظار نداشتم
کوک: ( پوزخندی زد و برگشت تا بره)
مین سوک: میبینمت جناب جئون
....
کوک: چیزی میخوای بگی؟
مین سوک: حالا که کسی اینجا نیست...حرف بزن
کوک:چی؟ متوجه منظورت نمیشم
مین سوک: گفتم حرف بزن...میدونم میخوای چی بهم بگی
کوک: پس اگر میدونی چرا داری میپرسی
مین سوک: منتظرم بشنوم
کوک: نزدیک ات نشو
مین سوک: خوبه که انقدر رک گفتی...ولی چرا ؟...مگه برا توعه ؟
کوک: اونش به کسی مربوط نیست...
مین سوک: عه جدی؟...معمولا پسرا از اینکه کسی نزدیک دوست دخترشون بشه عصبانی میشن... مگه ات دوست دخترته؟
کوک:...
مین سوک: میخوای باهاش قرار بزاری؟
کوک: دونستن یا ندونستنش چه قرقی برای تو داره؟
مین سوک: از جوابت معلومه که تو هم هنوز نتونستی بدستش بیاری...ولی این نشونه خوبیه
کوک: از چه نظر ؟
مین سوک: از نظر اینکه هنوز هم میتونم به تلاش هام ادامه
کوک: تلاش هات؟
مین سوک: بیخیال میدونی که... قبلا بهت گفتم و فکر کنم بار ها هم با رفتارم نشون دادم...قصد من واضحه
کوک: واضح یا غیر واضح مهم نیست...مهم اینه که نمیتونی
مین سوک: انقدر مطمئن حرف نزن...مهم نیست چقدر طول بکشه ولی بدستش میارم
کوک: ( تکخنده ای کرد) بدستش بیاری؟... بنظرت میتونی؟
مین سوک: چرا داری مسخره میکنی وقتی که هنوز حتی خودتم بهش نرسیدی ؟
کوک: شاید من فعلا تلاشی نکردم...اما چیزی تو دنیا نیست که بخوامش ولی بدستش نیارم
و فکر میکنم در حال حاضر ات تنها چیزیه که میخوامش ( این و گفت...ولی هنوز هم در مورد حرفش مطمئن نبود)
مین سوک: باشه بچه خوشگل...خواهیم دید
ولی میدونی چیه؟... هیچ کدوم از حرفات برام دلیل نمیشه که ات رو ول کنم...
کوک: ...که این طور...پس میخوای رقابت کنی؟
مین سوک: تو اینطور فکر کن
کوک: همم..خوبه چون منم کسی نیستم که کم بیارم...و مطمئن باش راحتت نمیزارم
مین سوک: ههه...کمتر از این ازت انتظار نداشتم
کوک: ( پوزخندی زد و برگشت تا بره)
مین سوک: میبینمت جناب جئون
....
- ۲.۸k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط