یک فنجان یادت کافی ست

یک فنجان یادت کافی ست
تا باران بند نیاید...
تاصبح پشت پنجره بنشیند
و انگشتش را
جلوی دهانش بگیرد روبه گنجشک ها که هیس!
آرام بگیرید!
اینجا کسی توی فنجانش
ماه رادارد هنوز...

#معصومه_صابر
دیدگاه ها (۱)

‏از جنگلبه کارگاه چوب بری رفتند!صندلی،نیمکت،میز؛آنکه عاشق تر...

حال خوشی ندارمراستش رو بخواید نمیدونم تولدم از اولشم مبارک ب...

از همان روزی کـه پای تـو بــه ایـن دنیا رســـیدغصه هایم یک ب...

مادر بزرگ فکر می کرد،قرص عمرش را بیشتر می کند...درست مثل من ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط