حیفا
«حیفا-3»
¤ حکم به شماره 421-Ass
بنا به این حکم، مامور متالیخ از نیروهای ستاد مرکزی موظف است جهت جلب و همراهی سوژه معرفی شده به ایشان اقدامات لازم را انجام دهد. انتظار همکاری تمام مقامات و رده های مورد رجوع مامور میتالیخ را دارم.
*پیوست: مامور میتالیخ موظف است که سوژه مورد نظر(که از همکاران بی باک و کارکشته سازمان است) را با حفظ تمام احترامات لازم و به دور از دست بند و یا هر گونه تنش و کدورتی به دفتر خیابان 92 منتقل کرده و کد رسید شفاهی را دریافت نماید.(2مارس)
♢♢♢️ گزارش جلب و تحویل به کد فایل Mit92
این ماموریت انجام شد و سوژه مورد نظر، ساعت 20 در فرودگاه جلب و به طرف خانه امن خیابان 92 مشایعت کردم. وی نه تنها هیچ مقاومت و یا مخالفتی با من نکرد بلکه رفتارش به گونه ای بود که انگار منتظر بوده و بدون هیچ تعجب و تجسسی با من همراه شد. حتی تعارفات مرسوم رفتاری نیز رعایت و در مدت مشایعت او، هیچ صحبت و سوال وجوابی رد و بدل نشد. ساعت 21 او را به خانه امن خیابان 92 تحویل داده و رسید شفاهی به کد پیگیری 390 دریافت کردم. تنها جمله او در لحظه خداحافظی این بود: «آرزوی موفقیت برات دارم، شب خوبی داشته باشی!» متوجه غرض یا اغراض این دو جمله نشدم و فکر هم نمیکنم منظور خاصی داشت. مامور میتالیخ(2مارس)
بازبینی فایل ضبط شده دفتر خیابان92
شب بخیر!
¤ شب شما هم بخیر قربان!
سفر چطور بود؟
¤ جوری که شاید بازم دلم بخواد برم.
از دیدن مسلمان ها در معابدشون لذت میبری؟
¤ از دیدن فرمانبرداری شاه زاده ها از سازمان بیشتر لذت میبرم.
چه جواب قشنگی! آخرین بار که دیدمت حدودا 14 سالت بود. الان چند سالته؟
¤ خب کسی که سن دیروزم را داره قطعا سن امروزم را هم داره. اما به رسم ادب عرض میکنم که 23 سالمه.
از اونجا برام بگو! از مکه و مدینه و ریاض!
¤ قربان اگر منظورتون اینکه گزارش بدم، بهتر نیست سلسله مراتب رعایت بشه و شما گزارش مفصلی که هفته قبل برای سازمان فرستادم مطالعه بفرمایید؟
همون گزارش 788 صفحه ای را میگی که حدود 700 صفحه اش سفید بود؟
¤ آره دقیقا همون.
گزارش جامعی بود اما نمیدونم چرا نتونستی «مجتهد» را پیداش کنی؟
¤ چون ماموریت اصلیم پیدا کردن مجتهد نبود. ماموریت اصلی من همونطور که خودتون بهتر میدونید پیرامون بررسی «خوی زامبی گری» در میان مسلمانان غیر عرب و همچنین کشف و انتقال اسناد اولیه پروژه های نسل سوم تجاری شاهزادگان اونجا بود که گزارش سفیدش را ارائه دادم. پروژه مجتهد را جدی دنبال نکردم و فقط از همهمه جوانک های دربار سعودی حتی در خلوت ها و چک کردن گوشی های پسران دربار حومه المستقبل و وحشتشون از وجود مجتهد و افشاگری هایش یه چیزایی دستگیرم شد.
باشه. یه ماموریت برات در نظر دارم. به حدی حساس هست که فکر کنم باید از قید همه چی زده بشه. چون حتی فایل تو را از دفتر مرکزی راکد کردم.
¤ متوجهم. معنی این راکد کردن اینه که من یا در ریاض موندم یا مفقود شده ام. مشکلی نیست. یادم دادین که همه ماموریت ها هم حساس هست و هم آخرین ماموریت تلقی میشه. اما فکر نمیکنید اگر در دفتر نباشه بهتره؟ چون خاطره خوبی از تفهیم ماموریت در دفاتر خیابان های بزرگراه90 ندارم.
¤ حکم به شماره 421-Ass
بنا به این حکم، مامور متالیخ از نیروهای ستاد مرکزی موظف است جهت جلب و همراهی سوژه معرفی شده به ایشان اقدامات لازم را انجام دهد. انتظار همکاری تمام مقامات و رده های مورد رجوع مامور میتالیخ را دارم.
*پیوست: مامور میتالیخ موظف است که سوژه مورد نظر(که از همکاران بی باک و کارکشته سازمان است) را با حفظ تمام احترامات لازم و به دور از دست بند و یا هر گونه تنش و کدورتی به دفتر خیابان 92 منتقل کرده و کد رسید شفاهی را دریافت نماید.(2مارس)
♢♢♢️ گزارش جلب و تحویل به کد فایل Mit92
این ماموریت انجام شد و سوژه مورد نظر، ساعت 20 در فرودگاه جلب و به طرف خانه امن خیابان 92 مشایعت کردم. وی نه تنها هیچ مقاومت و یا مخالفتی با من نکرد بلکه رفتارش به گونه ای بود که انگار منتظر بوده و بدون هیچ تعجب و تجسسی با من همراه شد. حتی تعارفات مرسوم رفتاری نیز رعایت و در مدت مشایعت او، هیچ صحبت و سوال وجوابی رد و بدل نشد. ساعت 21 او را به خانه امن خیابان 92 تحویل داده و رسید شفاهی به کد پیگیری 390 دریافت کردم. تنها جمله او در لحظه خداحافظی این بود: «آرزوی موفقیت برات دارم، شب خوبی داشته باشی!» متوجه غرض یا اغراض این دو جمله نشدم و فکر هم نمیکنم منظور خاصی داشت. مامور میتالیخ(2مارس)
بازبینی فایل ضبط شده دفتر خیابان92
شب بخیر!
¤ شب شما هم بخیر قربان!
سفر چطور بود؟
¤ جوری که شاید بازم دلم بخواد برم.
از دیدن مسلمان ها در معابدشون لذت میبری؟
¤ از دیدن فرمانبرداری شاه زاده ها از سازمان بیشتر لذت میبرم.
چه جواب قشنگی! آخرین بار که دیدمت حدودا 14 سالت بود. الان چند سالته؟
¤ خب کسی که سن دیروزم را داره قطعا سن امروزم را هم داره. اما به رسم ادب عرض میکنم که 23 سالمه.
از اونجا برام بگو! از مکه و مدینه و ریاض!
¤ قربان اگر منظورتون اینکه گزارش بدم، بهتر نیست سلسله مراتب رعایت بشه و شما گزارش مفصلی که هفته قبل برای سازمان فرستادم مطالعه بفرمایید؟
همون گزارش 788 صفحه ای را میگی که حدود 700 صفحه اش سفید بود؟
¤ آره دقیقا همون.
گزارش جامعی بود اما نمیدونم چرا نتونستی «مجتهد» را پیداش کنی؟
¤ چون ماموریت اصلیم پیدا کردن مجتهد نبود. ماموریت اصلی من همونطور که خودتون بهتر میدونید پیرامون بررسی «خوی زامبی گری» در میان مسلمانان غیر عرب و همچنین کشف و انتقال اسناد اولیه پروژه های نسل سوم تجاری شاهزادگان اونجا بود که گزارش سفیدش را ارائه دادم. پروژه مجتهد را جدی دنبال نکردم و فقط از همهمه جوانک های دربار سعودی حتی در خلوت ها و چک کردن گوشی های پسران دربار حومه المستقبل و وحشتشون از وجود مجتهد و افشاگری هایش یه چیزایی دستگیرم شد.
باشه. یه ماموریت برات در نظر دارم. به حدی حساس هست که فکر کنم باید از قید همه چی زده بشه. چون حتی فایل تو را از دفتر مرکزی راکد کردم.
¤ متوجهم. معنی این راکد کردن اینه که من یا در ریاض موندم یا مفقود شده ام. مشکلی نیست. یادم دادین که همه ماموریت ها هم حساس هست و هم آخرین ماموریت تلقی میشه. اما فکر نمیکنید اگر در دفتر نباشه بهتره؟ چون خاطره خوبی از تفهیم ماموریت در دفاتر خیابان های بزرگراه90 ندارم.
- ۱.۴k
- ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط