هر چه کردی به دلم باز تو را بخشیدم

هر چه کردی به دلم ، ... باز تو را بخشیدم
با زبان زخم زدی ، ... دشنه زدی ... خندیدم
معنی تک تک رفتار تو را ... میفهمم
ساده لوحیست ، ... بگویم که نمی فهمیدم !
غرق تردید شدم ، ... باز تحمل کردم
تا زمانی که ... به چشمان خودم هم دیدم
دیدم از خشم خداوند ... نمی ترسیدی
تو نترسیدی و من سخت از آن ترسیدم
بسته بودم ، لب از آن درد و از آن بی مهری
تو جفا کردی و من هیچ ... نمی پرسیدم
عاقبت سرد شدم ، خسته شدم ، یخ کردم !
مثل خورشید ... غروبی که نمی تابیدم
اشک های دل من ، از تو و ظلم تو نبود
بلکه از سادگی قلب خودم رنجیدم .
دیدگاه ها (۱)

بزرگترین حسرتت خواهم شدروزی رامیبینمکه میان آه کشیدنهای گاه ...

در اغوش خدا گریستم تا نوازشم کند...  پرسید پس فرزندم آدمت کو...

هرجای دنیا که باشی - هرچقدر هم دورمن اما هرروزبیشتر، دوست می...

خودت را تصور کن بی "او"شاید بفهمی چه کشیدم...بی "تو"

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

سه پارتی از لینو: (وقتی که تولدش....)درخواستی ات: پس غذا این...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط