رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت۴۸

رسلان: بعد از اینکه سرمش تموم شد دکتر سرم و از دستش درآورد هنوزم خواب بود از مطب بیرون اومدم دیانا و گذاشتم رو صندلی و راه افتادم سمت خونه ای که تو شهر گرفته بودم

دیانا: پلکم و تکون دادم و آروم چشامو باز کردم دیدم رو صندلی ماشینم نگاهم به ساعت جلوی ماشین افتاد ساعت ۴ صبح بود روی همون صندلی کشی به بدنم دادم که توجه ارباب بهم جلب شد

ارسلان: درد نداری

دیانا: آروم لب زدم فقط یکم

ارسلان: سری تکون دادم

دیانا: دقایقی گذشت که وارد پارکینگ یه خونه ای که کم از قصر نداشت شد

ارسلان: میتونی بیای

دیانا: خجالت میکشیدم بگم نمیتونم

ارسلان: هوف به سمتش رفتم و گهواره ای بغلش کردم با یه دست تو بغلم گرفتمش و با یه دست در صندوق و باز کردم دارو هاشو ورداشتم و در صندوق و بستم از پله ها تند تند بالا رفتم در خونه رو باز کردم سری پله های مارپیچ و رفتم بالا و گذاشتمش رو تخت لباسش هنوز خونی بود
دیدگاه ها (۴)

رمان شازده کوچولو پارت ۴۹دیانا: تو اون مدتی که داشت منو می‌آ...

رمان شازده کوچولو پارت ۵۰دیانا: اومد کنارم نشست اربابارسلان:...

رمان شازده کوچولو پارت۴۷ ارسلان: دکتر که حالشو دید سرمی بهش ...

رمان شازده کوچولو پارت۴۵ ارسلان: خیلی آروم راه میومد رفت بود...

رمان بغلی من پارت ۷۵ارسلان: قول میدم دردت نیاد باشه دیانا: ق...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت۷۲ارسلان: ببرمت دکتر برات آمپول بنویسه دیان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط