هوای صبح را

هوای صبح را
از همه سو نفس می کشم.
دستی بر شاخساران بلند نیایش ‌
و دستی به هیاهوی روزی
و دغدغه نان،
لابه لای دقایق رها ساخته ام.
پروردگارا!
با اولین قدم هایم بر جاده های صبح،
نامت را عاشقانه زمزمه می کنم.
کوله بار تمنایم خالی است
و موج سخاوت تو، همچنان جاری.
نمی ایستم از حرکت
تا باران مهربانی ات نایستد.
سپاس و ستایش از آن توست که
با چنگ خورشید در پرده شب زده ای،
و صبح را ...
چون جلوه جبروت خویش ،
بر عالم گسترده ای.... امیدوارم آنچه بر دلت جاریست و بر فکرت باقی ،برایت روایت شود.

سلام به همه دوستان
صبحتون بخیر و شادکامی 
دیدگاه ها (۴)

سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک" که ممکن ...

ساکتم ...ساکت!!!اما پرم از حرفهای تلخ ...پر از رمز و راز .....

برای کفشی کههمیشه پایت را می زندفرقی نمی کند تو راهت را درست...

هیچ وقت حسرت زندگی ادمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط