تو این همه سال که

تو این همه سال که
به نقش و نقاشی مشغول بودم
یاد گرفتم که
میشه دنیا را با
همه‌ی حقیقتش جدی نگرفت.
میشه غرق خیالات شد و به
پس و پیش دنیا هیچ اهمیتی نداد.
حتی میشه به خیالات رنگ واقعیت داد
و با اون‌ها زندگی کرد...
برای همین از خیلی وقت پیش
دیگه هیچی رو جدی نمی‌گیرم که
اینجوری نه ترسی از آینده داری
نه حسرتی برای گذشته...✍

#تکست_خاص
دیدگاه ها (۱۹)

کاش غصه تموم میشد کاش گریه نمیکردم  /  من باعث و بانی شم دنب...

تو نباشی؛ چرا دو تا صندلی؟!تو نباشی؛ چرا دو تا پنجره؟!تو نبا...

دور خودت دایره ای بکشدایره ای به وسعتِ بیخیال بودن ...دایره ...

لــب بـر لــب معشـــوقهنهـــادن عشــق اســتاز کــــام لبـــش...

خون آشام عزیز (69)

غرور اسلیترینی (فصل 2)P4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط