آتتا اومدم یه حرفی بزنم ک پلیسا ریختن جلو

آت:تا اومدم یه حرفی بزنم ک پلیسا ریختن جلو
(بچه ها بادیگاردا می یونگ همه رفتن مرخصی و فقط یه چند تایی تا نگهبان تو عمارته )
می یونگ:ش..شم..شما کثافت عوضیی همتون میکشم(جیغ داد)
(خب پلیسا می یونگ و نگهبانا گرفتن)
آت:.نامجون جی...جیه..جیهوپ

نامجون:وایستا بزار به مأمورا بگم
(نامجون به مامور گفت رفتن داخل عمارت آوردنش)
آت: بیرون منتظر هوسوک بودم که دیدم اومد بیرون دویید پریدم بغلش
آت: دلممم برات تنگ شده بود ببخشید ک زود قضاوت کردم (بغض)
ویو جیهوپ
واقعا دیگه خسته شده بودم
تو فکر بودم که دیدم در با شدت باز شد سرمو آوردم بلا دیدم چندتا مامورا اومد دستامو با دهنمو باز کردن و بعد باهاشون از اون عمارت اومدم بیرون ک دیدم آت پرید بغلم
.....

جیهوپ: اشکالی نداره عزیزم معلومه که می‌بخشمت و تازه من بیشتر دلم برات تنگ شده بود
آت: ازش جدا شدم یه لبخند زدم
دوست دارم
جیهوپ:من دوست ندارم........... عاشقتم
(بعد هر دوشون بلند خندیدن)
نامجون: خب خب خب اگه عشق بازیاتون تموم شد آقای جیهوپ یه تشکرم از ما بکن
جیهوپ: رفتم جلو تر از نامجون تشکر کردم
نامجون:خب آقا جیعوپ اعضا دارن از مسافرت بر میگردم چیزم راجب دزدین تو نمی‌دونن فقط کوک
( دوستان خب بقیه اعضا مسافرت بدون ک نامجون چیزی بهشون نگفت فقط کوک میدونه)
جیهوپ:هوممم خوبه
.........

(یک ماه بعد)
(خب ببخشید می‌دونم این پارت خیلی چرت شد😂💔)
دیدگاه ها (۴)

(یک ماه بعد)آت:یه چند روزی بود حال تهوع داشتم دلمم خیلی درد ...

(یک ساعت بعد)پرستار:همراه خانم ات هوپی: من هستمپرستار: شما ه...

آت:حدود یک ساعتی میشد تو راه بودیم پس چرا نمی‌رسیمآت:نامجون ...

نامجون:سلامآت: سلام بیا تونامجون:نه فقط زود برو آماده شو تا ...

پارت ۲۶جین: به یونگ هو زنگ بزن ازش حرف بکش جیمین: باشه ویو ی...

سناریو وقتی ازشون متنفری و اونا تو رو عاشق خودشون میکنن 😍نام...

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط