داستان زیبایی از خوش رفتاری مولا امیرالمومنین علی ع

امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمود : مردى از كفار اهل كتاب (ذمى) در راه رفيق امير المؤمنين (عليه السلام) گرديد. ايشان را نمى شناخت. پرسيد كجا مى روى؟

حضرت فرمود : به كوفه . هنگامى كه بر سر دو راهى رسيدند ، ذمى خواست از راه ديگر برود ، حضرت مقدارى او را همراهى نمود. ذمى عرض كرد شما كه خيال كوفه داشتيد ، براى چه از اين راه مى آئيد، مگر نمى دانيد راه كوفه از اين طرف نيست ؟ فرمود مى دانم ، ولى دستور پيغمبر ما است كه نيكو رفاقت و مصاحبت كردن به اين است كه رفيق خود را مقدارى همراهى و مشايعت كنند. من از اين جهت با تو آمدم .

مرد ذمى گفت شيفته اخلاق نيك اسلام شدم و كسانى كه پيروى اين دين را نموده اند. من شما را گواه مى گيرم كه به اسلام وارد شدم . از همانجا آن مرد به همراهى على (عليه السلام) به كوفه آمد. در كوفه ايشان را شناخت و مراسم اجراء شهادت اسلام بجا آورد. (1)

°•کپی با ذکر #صلوات آزاد است•°
🌿 #معراج_المؤمنین 🌿 کانال در سروش
@meeraj
دیدگاه ها (۰)

*دکتر مرتضی شیخ از پزشکان نامدار ایرانی و مردم‌دار بود.*او پ...

☝️داستان زیبا ...تا زنده اید ببخشد ...!

حکایتی جالب از امام صادق سلام الله علیه

ماجرایی زیبا و شنیدنی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط