مامان بزرگم آخر همهی تلفنهایش
مامان بزرگم آخر همهی تلفنهایش
میگفت:
کاری نداشتم که!
زنگ زده بودم صداتان را بشنوم ...
ما هم که جوان و جاهل،
چه میدانستیم صدا با دل ِ آدم چه میکند ...
میگفت:
کاری نداشتم که!
زنگ زده بودم صداتان را بشنوم ...
ما هم که جوان و جاهل،
چه میدانستیم صدا با دل ِ آدم چه میکند ...
- ۲.۸k
- ۰۳ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط