اسم عشق یک مافیا
اسم عشق یک مافیا
پارت ۳۳
ویو: هان به سمت در رفت و در باز کرد با دیدن فردی که پشت در بود لبخندی زد
هان : خوش آمدی
جونگ کوک: ممنون.......اومدم دیدن رونا
هان: بیا بریم داخل
جئون رفتن داخل با دیدن رونا خنده ریزی کرد به کیوت بودن رونا قند داخل دلش آب می شد
رونا : سلام ( در حال بستنی خوردن ) ( یکم پوکر شد )
جونگ کوک: سلام.....بهتری
رونا: آره ....خوبم ( پوکر)
هان: شما بشینید برم قهوه بیارم ( رفت)
جونگ کوک: دلم برات تنگ شده بود
رونا : چه عجب بالاخره از در اومدی........دیشب اینجا بودی ( در حال بستنی خوردن) ( یکم عصبی)
جونگ کوک: پنجره دیگه نشد در اومدم ( خنده )
رونا: هوم.......هان ( داد ..الان داره صداش میزنه)
هان: بله.......
رونا: دوباره برام بستنی بیار ( کیوت)
هان: باشه بابا ترسوندیم.......
جونگ کوک: چقدر بچه کوچولو هستی
رونا: نیستم....خودش گفت اگه صبحونه بخورم برام بستنی میگیره ( کیوت عصبی)
جونگ کوک: بچه ای دیگه
هان: بگیر بخور پرنسس
رونا: ممنون....( گونه های هان بوسید)
هان: پرنسسم امروز مهربون شده
رونا: من همیشه مهربونم ( خنده )
هان: تو راست میگی ( کنایه زد ) خودم سوجون هر دفعه بدبخت کردی
رونا: تقصیر خودتون بود ...اذیتم کردید...
هان: باشه.....این حق گفتی...معلومه تو مهربون هستی ( موهای رونا بهم ریخت)
رونا : یاااااااااا...... میزنم تا ( عصبی کلافه)
هان: آخی کوچولو می خواد من بزنه
رونا بلند شد و دنبال هان افتاد سریع پرید بغل هان
رونا: گرفتمت
هان: .... خنگول الان بغلم هستی یعنی من گرفتمت
رونا: ...................................
خوشگلا اینم ۳ پارت امشب لایک و کامنت یادتون نره 🦋❤️
پارت ۳۳
ویو: هان به سمت در رفت و در باز کرد با دیدن فردی که پشت در بود لبخندی زد
هان : خوش آمدی
جونگ کوک: ممنون.......اومدم دیدن رونا
هان: بیا بریم داخل
جئون رفتن داخل با دیدن رونا خنده ریزی کرد به کیوت بودن رونا قند داخل دلش آب می شد
رونا : سلام ( در حال بستنی خوردن ) ( یکم پوکر شد )
جونگ کوک: سلام.....بهتری
رونا: آره ....خوبم ( پوکر)
هان: شما بشینید برم قهوه بیارم ( رفت)
جونگ کوک: دلم برات تنگ شده بود
رونا : چه عجب بالاخره از در اومدی........دیشب اینجا بودی ( در حال بستنی خوردن) ( یکم عصبی)
جونگ کوک: پنجره دیگه نشد در اومدم ( خنده )
رونا: هوم.......هان ( داد ..الان داره صداش میزنه)
هان: بله.......
رونا: دوباره برام بستنی بیار ( کیوت)
هان: باشه بابا ترسوندیم.......
جونگ کوک: چقدر بچه کوچولو هستی
رونا: نیستم....خودش گفت اگه صبحونه بخورم برام بستنی میگیره ( کیوت عصبی)
جونگ کوک: بچه ای دیگه
هان: بگیر بخور پرنسس
رونا: ممنون....( گونه های هان بوسید)
هان: پرنسسم امروز مهربون شده
رونا: من همیشه مهربونم ( خنده )
هان: تو راست میگی ( کنایه زد ) خودم سوجون هر دفعه بدبخت کردی
رونا: تقصیر خودتون بود ...اذیتم کردید...
هان: باشه.....این حق گفتی...معلومه تو مهربون هستی ( موهای رونا بهم ریخت)
رونا : یاااااااااا...... میزنم تا ( عصبی کلافه)
هان: آخی کوچولو می خواد من بزنه
رونا بلند شد و دنبال هان افتاد سریع پرید بغل هان
رونا: گرفتمت
هان: .... خنگول الان بغلم هستی یعنی من گرفتمت
رونا: ...................................
خوشگلا اینم ۳ پارت امشب لایک و کامنت یادتون نره 🦋❤️
- ۱۰.۷k
- ۰۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط