Part

Part³³

رفتم پایینو دیدم هانا اومده

(علامتش چی بود؟🗿)

+تو اینجا چی کار میکنی

×یااااا اومدم پیش ددیم دیگه......اون دختره کجاس

+بهم خیانت کرد ک الان داره مجازاتشو میکشه

×دیدی بهت گفتم ددی اون یه هرزس(پدصگگگگگ)

+اوهوم

×خب تو نمیخوای منو ببخشی

+نه هانا دیگع بهت اعتماد ندارم

×خب اگه اینجا بمونمو خودمو بت ثابت کنم چی؟

+اینجا بمونی؟

×اوهوم

+خیله خب باشه

×واییییی ملسی ددی(پرید بغلش گوه خانوم)

+خیله خب دیگ بیا بریم کلی کار داریم(پوزخند)

×با کمال میل(بچچچچ ک.ص.ک.ششششششش)

رفتیم بالا تو اتاق و.....

ا/ت ویو

خدا لعنتش کنه از ترسم نمیتونم از اتاقم برم بیرون....

۴۰ مین گذشتو هنوز دراز کشیده بودم رو تخت که در با شتاب باز شد...

شرایط پارت بعد

⁶⁰like
⁶⁰coment
دیدگاه ها (۱۲۵)

Part³⁴در با شتاب باز شدو هانا اومد داخل....ا..این اینجا چی ک...

Part³⁵_(لبخند)مشغول کار تو اشپزخونه شدم ک هانا و کوک از پله ...

Part³²زخماشو پانسمان کردم گذاشتمش رو تختکوک ویو:دختره ی هرزه...

:)))))

ویو آتجیمین منو برد تو اتاق خودش و با تأسف گفت=چیکار کردی ای...

پارت ۱۸

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط