همه رفتند فقط من عقب قافله ام

همه رفتند ، فقط من عقب قافله ام . . .
بی حواسم ، کسلم ، ساکت و بی حوصله ام

حاصل عمر مرا در چمدانت بستی . . .
آه ، بدجور، زمین خورده ی این فاصله ام

هیچ کس بعد تو دنیای مرا درک نکرد
سالها رفته ولی حل نشده مسئله ام

عشق ، تصمیم گرفته ست که ویران بشوم
چند سالی ست که روی گسل زلزله ام

چند سالی ست که تو قله نشینی و هنوز
لنگ لنگان وسط دامنه هایت ، یله ام

قاصدک ها ، خبر جشن تو را آوردند !
کاش می شد که به گوشت برسد هلهله ام
دیدگاه ها (۱)

قهر چشمانت دلم را تکّه تکّه می کندگر نباشی در وجودم ...

هر لحظه بدون تو نفس، مفت گرانست این حالت بی حوصلگی شاهد آنست...

یک چهار شنبه و یک نم نم باران خیالیمن باشم و آن دلبر زیبای ش...

اگرخاموشم این شبها ،درون سینه غم دارم اگر دلگیــرم و تنهــا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط