یاد او در دلم از دیده ی تر آگه نیست

یاد ِ او در دلم از دیده ی تر آگه نیست



خفته در خانه چه داند که برون باران است

#وحید_قزوینی
دیدگاه ها (۱)

من که آهن به یک افسانه همی کردم مومصد فسون بر دل سخت تو دمید...

غمش از هستیَم نگذاشت چیزےڪہ بعد از پیڪرم ، خاڪسترم سوخت#نیاز...

چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟دلم نمی‌دهد این صفحه را سیاه کنم...

حال خوب منیشبیه دیدن اولین گل شمعدونی لب پنجره در اول صبحصدا...

هیچ مثل به یاد رفتن کلید خانه نیست

عاشقانه های شبنم

دلم یک خانه ی قدیمی می خواهدو حال و هوای کودکی هایمبه گمانم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط