رمان بغلی من

رمان بغلی من

پارت ۳۵

دیانا: یاشار میگی یا به زور به ازت حرف بکشم

یاشار: نمیگم

دیانا: الان میرم به ستایش میگم

یاشار: خوب بابا دوسش دارم ( خجالت )

دیانا: عه

یاشار: آجی اذیت نکن

دیانا: بچه تو هنوز دهنت بو شیر میده برای من عاشق شدی

یاشار: آجی

دیانا: آبجیت درد بگیره

یاشار: دور از جون حالا مگه چیشده هم سنمه شاید هم دوستم داره

دیانا: بلفرز ( نمیدونم په مدلیه درست نوشتم یا نه) که دوست داشته باشه تو که میدونی من با داداشش مشکل دارم
دیدگاه ها (۰)

رمان بغلی من پارت ۳۶یاشار: آبجی اون چیکاره تو داره دیانا: ده...

رمان بغلی من پارت ۳۷دیانا: سلامم رئیس حال شما ارسلان: الحمدل...

رمان بغلی من پارت ۳۴ارسلان: کلی ازم تشکر کرد دیانا: از خوشحا...

رمان بغلی من پارت ۳۳ارسلان: این چیزا لازم نیست دیانا : پس چط...

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

رمان بغلی من پارت ۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷ارسلان :یه روز نشده ناز میشیدیا...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط