اما

اما

نمی دانی

چه شب هایی سحر کردم؛

بی آنکه یک دم

مهربان باشند با هم پلک های من

در خلوت خواب گوارایی ..

#مهدی_اخوان_ثالث
https://t.me/i_he_art
دیدگاه ها (۱)

ترس شیرین و مبهمی دارداینکه در انحصار یک نفری ..#امید_صباغ...

دیگر این پنجره بگشای که منبه ستوه آمدم از این شب تنگآری، این...

درست مثل همه ی ما که شبیه ی هم هستیم جمعه هم مثل همه ی روزه...

این همیشه ‌ها و بیشه ‌هااین همه بهار و این همه بهشتاین همه ب...

زیباترین لبخند جهان را داشت آن شب کنارم خوابیده بود بیدار شد...

ای نسیم صبح دم،یارم کجاست؟غم ز حد بگذشت،غمخوارم کجاست؟ وقت ک...

ورق روشن وقت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط