part

#part_11
کولمو انداختم رو دوشم
از تو جاکفشی بوتامو برداشتم که یهو مامان مثل جن جلوم ظاهر شد
مامان-کجااااا؟
دستمو گذاشتم رو قلبم
رها-یا شیخ پشم الدین چته ؟
مامان-کجا داری میری؟
رها-دارم میرم کوه شکار آهو
چپ چپ نگام کرد
مامان_من باتو شوخی دارم؟
رها-نه....دارم میرم بیرون حوصلم تو خونه سر رفته
مامان-االن نمیشه
رها-چرااااا
مامان-یادت رفته از امروز قرار طاها بیاد پیشت
رها-بیخی بابا هنو زوده؟
مامان-رهااااا
رها-باشه خو زود میام
تا خواستم درو باز کنم در برم یهو زنگ درو زدن
مامان لبخند پیروز مندانه ای زد
مامان-دیگه نمیتونی بری
پوکر زل زدم به مامان که به سمت آیفون میرفت
مامان-طاها جان بیا باال
ای توروحت کرکس خو میمردی دو دقیقه دیر تر بیای
رها-من میرم تو اتاقم اون مزاحمم بگو بیاد اونجا
مامان-رهااااااا
رها-خو بابا....به طاها جونمم بگو بیاد تو اتاق
اصکل یه وری
مامان-چیزی گفتی؟
رها-نچ با خودم بودم
مامان-اوکی برو
نشسته بودم تو اتاقم و منتظر اون گاو بودم
صدای حرف زدنش با مامانم میومد
باالخره بعد چهار ساعت تشریف اوردن
طاها-سالم
با اخم زل زدم بهش
رها-سالم
اومد و نشست رو به روم و کلش کرد تو گوشیش
پسره خر گاو اصکل پلشت بیریخت میمون......
#شکلات_تلخ
دیدگاه ها (۰)

#part_1۲ کالفه کتابمو بستم هیچی سرم نمیشد اعصاب درس خوندن ن...

#part_13 #طاها با رها داشتیم تو خیابونا قدم میزدیم که گوشیم ...

#part_10 آخرای مهمونی بود همه دیگه داشتن بساتشون جمع میکردن ...

#part_9 #رها کلم تو گوشیم بود داشتم پابجی بازی میکردم که ناز...

part1🦋نامجون«همون بو همون حس همون رنگ و شادابی هیچی اینجا تغ...

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط