دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
با آن دو دلِ عاشق و دیوانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و نگاهی به نگاهی
پیچید و دو دست و دو دل و شانه به هم خورد

لبخند و نگاهی روی لبخند و نگاهی
آرام فرود آمد و مستانه به هم خورد

آرامش سرسبز من و رامش هستی
سلانه و سلانه و سلانه به هم خورد

شب در کشش و کوشش و کنکاش بسرشد
آسایش شمع و گل و پروانه به هم خورد

دست و دل تبدار دو دلداده بی خوِیش
در هم شد و برهم شد و جانانه به هم خورد

#مهدی_رحیمی
دیدگاه ها (۱)

ابری ترین هوای منی و خودت نمیدانی وقتی به تو فکر می کنم چقدر...

گال ضایع ..؟!_گتله میتگال شنهی المات بیک ..؟!_گتله ناس هوای ...

لا یمکننی إیقاف قلبی عن الإشتیاق إلیک، ولا یمکننی منع قلبی م...

مرا رها کندر دشتهای آغوشتآن جا که مرداب تنهایی امشکوفه می ده...

.🤎 @sharon.star سال ۱۹۵۵، شبی که باران بی‌وقفه می‌بارید و مه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط